دوست دارم همانی باشم که هستم، بی نقاب
  •  

23 خرداد 1395
Author :  

به حرکت در سایه ام فرا می خوانند، اما خطر حرکت در روشنایی را به امنیت حرکت در تاریکی ترجیح می دهم، از آلودگی ها آگاهم و دیده ام که چگونه دوستانی حتی در زیر روشنایی روز ضرباتی پی در پی و مهلک را از نابکاران دریافت داشته اند، و همین فرمانم می دهد که در سایه حرکت کن، اما هم از تاریکی می ترسم و هم از حرکت در تاریکی متنفرم، حرکت در سایه و روشن را هم دوست ندارم و این نوع حرکت مرا از خودم هم متنفرم می کند. دوست دارم بدون هیچ نقابی در روشنایی کامل روز و بدون هیچ گونه حرکت زیکزاکی طی طریق کنم، بی دغدغه از اطرافم، بی ترس از دست ها و چشم های ناپاک، در صراط مستقیم باشم. در حالی که دوست دارم انسان زیرکی باشم، اما هرگز دوست ندارم که دیگران را به بازی های زیرکانه خود بگیرم، دوست دارم همانی باشم که هستم، به سادگی آب، بی تکلف، خالی از هر شیله و پیله. ای کاش زمانی برسد که انسان ها مجبور نباشند که انتخاب هایشان را برای خوشایند دیگران تغییر دهند.

 

+ نوشته شده در شنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۴ ساعت 21:40 شماره پست: 885 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

"ظاهرگرایی"، "باطنِ" جامعه را می‌سوزانَد

"قالب گراییِ" دینی بر پوسته مناسک بسنده می‌‌کند و با اثربخشیِ اخلاقیِ آنها کاری ندارد. این آفت، اگر با "هویت طلبیِ افراطی" ترکیب شود، "هدایت درونی" را کم‌رنگ می‌کند.
اما "محتوا گرایی" با "هدایت‌گرایی" و "حقیقت‌گرایی" ترکیب می‌شود و دین را برنامه‌ای برای تربیت انسان می‌خواهد نه انسان را برای دین. عدل و عقل را لازمه دینداری می‌شمارد و از اکراه در تربیت، اکراه دارد. انقلاب را نیز برای احیای کرامت و آزادی انسان تلقی می‌کند.
در سال انقلاب، بویژه در گفتگو‌های نوفل لوشاتو، و سخنرانی بهشت زهرا، جنبه هویتگرایی غلظت کمتری داشت و انسان گرایی، مردم‌گرایی و کرامتخواهی، بسی پر رنگ تر بود. بنیانگذار نظام بر ارزش‌های انسانی بیشتر پای می‌فشرد و اعلام می‌کرد که سرنوشت هرکسی به دست خویش است و اجداد و پیشینیان ما حق نداشتند با رای صد سالِ پیش سرنوشت آیندگان را تعیین کنند. هم ایشان خطاب به روحانیانِ قانون‌گذار می‌گفت شما "ولیِّ" مردم نیستید بلکه "وکیلِ" آنانید. آقای بهشتی در نکوهش ظاهرگرایی می‌گفت اگر جامعه تبعیض آلود باشد سرتاپایش را هم با قرآن بپوشانید باز لجن است و لجن! آقای مطهری "تفکر" را بر "اعتقاد" برتری می‌داد و آزادی اندیشه‌های مخالف را مایه رشد جامعه می‌دانست و می‌گفت کمونیست‌ها نیز باید در دانشکده الهیات تهران کرسیِ تدریس داشته باشند. آقای طالقانی محتوای هدایتگرانه و عدالتخواهانه دین را چنان برجسته می‌دانست که عدالتخواهانِ نامسلمان را نیز با پیامبران الهی همسو می‌‌شمرد. او نیز مانند مطهری از "طبقه سازیِ" روحانیت پرهیز داشت. تا جایی که در برابر "بُقعه سازی" بر روی قبر پدربزرگش در طالقان بر می‌آشوبد و با دست خود آن را مسطح و با دیگر قبر‌ها همسطح و همسان می‌کند.
اما نگاه "هویت‌گرا" از همان اول انقلاب در شعائر و مناسک قفل شده‌ بود و اکنون نیز بیشتر با آیین‌های هویتی گره خورده است و نمادها را برجسته می‌کند و با نهاد انسان‌ها کار چندانی ندارد. سخنم با این گروه این است که اگر همه نمادهایتان را جهانی کنید، اگر همه مردم دنیا را "تواشیح خوان" کنید، حتی اگر در زندان‌ها و کمپ‌های ترک اعتیاد نیز سرود "سلام فرمانده" راه بیندازید، اگر در همه شهرها جهنمِ فومنی بسازید، اگرهمه بوستان‌ها را مقبره‌الشهدا کنید، اگر در همه دهکده‌ها نماز جمعه برگزار کنید، اگر همه دانشجویان را اعتکافی کنید، اگر همه خطوط قرآن را با طلا بر عرشه همه کشتی‌ها بنگارید، اگر در هر میان پرده تلویزیونی دم‌به‌دم زیارت خاصه امام رضا(ع) پخش‌کنید. اگر برای هر برگ تقویم یک مناسبت‌ مذهبی پیدا کنید، اگر همه زنان و دختران را مقنعه‌ و چادر عربی بپوشانید، اگر در همه مدارس، نهاد نمایندگی رهبری تاسیس کنید. اگر همه دبیرستان‌ها را به حوزه علمیه تبدیل کنید، اگر بر دوشِ همه مدیران کشور چفیه‌های بلند بیفکنید، اگر صحنِ همه مساجد را مانند جمکران بی‌کران کنید، اگر برفراز همه مناره‌ها نقاره بزنید، اگر امامزاده‌های تازه‌ای کشف کنید و برای هریک گنبدی از طلا بسازید، اگر حرم امام(ره) را با اموال عمومی از این هم مجلل‌ تر کنید، اگر همه مسئولان و مدیرانِ سر شلوغِ کشور را خادم و کفشدار حرم رضوی کنید. اگر‌‌‌  جشن‌های مذهبیِ چند فرسخی راه بیندازید و کیک‌های کیلومتری بپزید، اگر در تشکیل هیات و محفل و موکب مسابقه بگذارید، اگر همه ملت‌ها را مانند نیجریه، فوج فوج به مذهب شیعه مشرف کنید، اگر همه شهرها را "حرم" کنید، و اگر سقف همه حرم‌ها را مقرنس کنید. اگر جشنواره‌های موسیقی را یکسره تعطیل کنید، اگر در همه دنیا پرچم تشیع بر‌افرازید، اصلاً اگر کاخ سفید را تبدیل به حسینیه کنید و دشمن صهیونی را نابود و تبدیل به جزغاله کنید، اما...
اما اگر نتوانید دل انسان‌ها را به دست آورید و اگر نتوانید برای ملت، امنیت جانی و روانی، آزادی، رفاه و عدالت نسبی فراهم کنید، و اگر نتوانید آب و برق و بنزین و گاز و گازوئیل مردم را تامین کنید، هیچ‌یک از آیین‌های هویتی، منجر به "هدایت" مردم نمی‌شود و "قالب گرایی" و "ظاهر‌گرایی"، باطنِ جامعه را می‌سوزانَد و "محتوای" دین و آیین را نیز می‌پوکانَد. بویژه اگر این "مناسک گرایی" با حجم سنگینی از هزینه بیت‌المال همراه شود و بر دامنه ریا و ریاست طلبی بیفزاید.
"آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو"
۱۴۰۴/۳/۱۷
زین‌العابدین صفوی

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظر اضافه کرد در باز هم حرمت مرزهای‌ ایران را ش...
اسرائیل، منفورتر از همیشه محسن کدیور تجاوز اسرائیل به خاک ایران، کشتن افراد غیرنظامی از جمله کودکان ...
- یک نظر اضافه کرد در باز هم حرمت مرزهای‌ ایران را ش...
جمهوری اسلامی، آماده برای آخرین اشتباه؟ کشور را به لبه پرتگاه برده‌اید؛ حالا بپرید، عقب بروید یا مذا...