جنگی که پایان نیافت، و صلحی که کسی آن را جدی نگرفت و باور نکرد
  •  

31 شهریور 1403
Author :  

نبردی که خارج از دیدرس رسانه ها و اطلاع کافی مردم ایران، چندماه پس از بهمن 1357 آغار شد، و مدت ها بود که در مرزهای غربی ایران جریان داشت [1] در چنین روزی در 31 شهریور 1359، یعنی یک سال و نیم پس از پیروزی انقلاب 57، بالاخره با حمله شدید و گسترده نیروهای بعث عراق به مناطق مختلف کشورمان، رسمیت یافت چرا که صدای انفجارهایش را همه حتی در پایتخت شنیدند، و ایران و عراق بدین ترتیب بود که وارد طولانی ترین جنگِ قرن بیستم شدند، و گرچه بعد از هشت سال رکوردشکنی های خسارتبار، کشتار و ویرانی بی وقفه، با پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل متحد، توسط بنیانگذار ج.ا.ایران، در سال 1367، پایان یافت، ولی به رغم این پایان اجباری، این جنگ خسارتبار ایران را در دره ایی بی انتها از عطش ادامه جنگ و درگیری گرفتار کرد، که تا کنون از آن رهایی نیافته، و به معنای واقعی ورود به شرایط صلح، و خروج از حالت و شرایط جنگ و درگیری، و امضای قراردادهای ترک مخاصمه را، انگار کسی باور نکرد، آنرا جدی نگرفت و صلح واقعی هرگز حقیقت بیرونی نیافت. 

این در مورد طرف دیگر این جنگ یعنی عراقی ها نیز شاید صدق می کرد، و سردمداران این کشور که هنوز از خونریزی و ویرانی ایران به اندازه کافی سیر نشده بودند، و عقده های جنگ و ویرانی و خونریزی گلوی شان را همچنان می فشرد، و از این عقده حُناق گرفته بودند، جبهه ی دیگری گشودند، و نبرد خود را با همسایه کوچک دیگر خود، یعنی کویت و... پی گرفتند، در ایران نیز بازسازی و نوسازی واقعی خرابه های جنگ در کشور پا نگرفت، و آنطور که ژاپن بعد از جنگ، اروپایی بعد از جنگ، شبه جزیره کره بعد از جنگ و... ویرانی های خود را ساختند و توسعه و پیشرفت را هدف گرفتند، سازندگی و توسعه در ایران جدی گرفته نشد، و به زودی کشتی اقدامات بازسازی دولت سازندگی که در این راه مصمم هم به نظر می رسید و پرکار و پر انگیزه حاضر شده بود، و به راهبری مردی مثل مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی راه افتاده بود نیز، به بهانه های مختلف به گِل نشانده شد، و ساخت خرابی های ناشی از جنگ ویرانگر هشت ساله، نیمه تمام رها شدند، و از سر لوحه کار دائمی دولت های بعدی به مرور خارج، و در نتیجه اتفاق نیفتاد، و تو گویی خروج از شرایط جنگی، در اولویت اول تصمیم سازان کشور قرار نگرفت، و شاید به همین دلیل است که هنوز که هنوز است، گَردِ جنگ و ویرانی بر چهره اکثر شهرهای جنگزده کشور نشسته، و از آن زدوده نشده است؛ مثلا خرمشهر، آبادان و... هرگز به شرایط عادی قبل از جنگ خود باز نگشتند، نخلستان هایش هنوز ویرانند و احیا نشدند، نهرهایش لایروبی و قابل کشتیرانی نشد و... 

به رغم فرو خفتن لهیب شعله های داغ این جنگ هشت ساله و طولانی، روحیه نبرد و جنگ طلبی نیز، همچنان در بین جنگجویان زنده نگه داشته شد، تو گویی انگار آنان فرصت کافی نیافته بودند تا تمام خشاب پر از گلوله و کینه خود را در بدن دشمن متجاوز خالی کنند، و در این حال روانی بود که از جنگ و نبرد بازشان داشتند، و این خشم نهفته و عمیق، در سینه های شان حفظ شد و شراره کشید، و همچنان زنده نگه داشته شده، تا در جایی دیگر از آن سود جسته شود، 

و در این سو کسانی بودند که گویا باور قلبی به پایان جنگ نداشتند، و در جستجوی جبهه ایی جدید بودند، تا خاکریزها را دوباره برپا کنند، و شاید به همین دلیل بود که خاکریزهای نبرد سابق را به مرور از جبهه های غرب کشورمان، به ساحل شرقی مدیترانه منتقل، و یک جنگ سرد، و گاه گرم و بی پایان را، در آن نقطه پی گرفتند، که گاهی شراره های آن، صورت بسیاری را سوزانده و می سوزاند، و فتیله ادامه اش همواره در دسترس کسانی بود، که گاهی به جنگ نیاز می یافتند، تا نبرد آرمانی خود را در آن نقطه از جهان پی گرفته، ادامه دهند. و بدین ترتیب بود که دیگر "میدان" در خدمت کشور و سیاست های کلی آن نبود، بلکه این کشور بود که به خدمت میدان در آمده، همه در خدمت به میدان به صف در شدند و به پای این میدانِ جنگ بی پایان قربانی شدند.

حوادث بعدی هم به کمک این سناریو سازان جنگ آمد، تا این نبرد بی پایان هرگز خاتمه نیابد، از جمله پا گرفتن گروه های مسلح و تروریست و بی رحمی همچون داعش، طالبان و گروه های تکفیری دیگری از این دست که از جمله می رفتند تا مرزهای سیاسی چند کشور منطقه شامات را در هم ریخته، سازمان جدیدی را به جغرافیای منطقه، مطابق با اهداف و سیاست های حمایتگران منطقه ایی و جهانی خود تحمیل نمایند. 

هدف گیری موجودیت اسراییل، نبردِ در آب نمک خوابیده ایی بود، که بهانه ایی درازمدت را برای استمرار جنگ و نبرد مهیا می کرد، اینک ایران می رفت تا پرونده جنگ های اعراب و اسراییل را تحویل گرفته، و کار به سامان نرسیده و شکست خورده تمام کشورهای عربی را، ما ایرانیان به تنهایی و با چند جزیره شیعه نشین در منطقه به عهده گرفته، و دنبال کنیم، و این چنین بود که تب جنگ، همواره در درجه بالایی از پتانسیل ایجاد جنگ های فراگیر و ویرانگر و بلکه محو کننده، حفظ شد و هر روزه ایرانیان و... اجساد فرزندان خود را در یک سکوت خبری، تشییع کردند، و به خاک سپردند؛ 

و این طراحان عملیات 7 اکتبر 2023 بودند (که این روزها به سالروز آن نزدیک هم می شویم)، که آتشی وسیع را در نیزارهای خشک خاورمیانه انداختند، که تمام طرف های درگیر در منطقه را، دچار تراژدی خونریزی و خرابی های بی پایانی کرده، و تلاش و تمام مساعی اهل صلح در جبهه قدرت های منطقه ایی و جهانی هنوز نتوانسته است، لگام بر دهان این اسب چموش و پا به رکاب جنگ کشیده، خط پایانی بر خونریزی، جنایت و ویرانی آن رسم کند. 

تا کنون غزه و اریحا، با ده ها هزار کشته و زخمی، و ویرانی در حدود 90 درصد، روی دست مردم خاورمیانه مانده است، و اکنون لبنان در نوبت دوم تکرار این تراژدی، هر روزه بمب و ترور را تجربه می کند و مناطق کرانه باختری رود اردن و سوریه نیز در ردیف های بعدی، هر روزه قتلگاه بهترین جوانان خاورمیانه است، که فریاد مظلومیت آنان، در میان هیاهوی انفجارها، و خدعه و نیرنگ جنگ طلبان و... گُم می شود، و هر روز نسل کشی تمام عیاری در مقابل چشم جهانیان صورت می گیرد، و ادامه دارد، و دو طرف هر چه در چنته دارند را رو می کنند، تا آمار کشتار، جراحت و ویرانی طرف مقابل خود را افزایش دهند، و هر دو طرف از نابودی کلی طرف مقابل خود سخن می گویند، و بشریت در باتلاق این جنگ و ویرانی بی پایان گرفتار آمده، و افقی از صلح در پس خاک غلیظ برخاسته از صحنه جنگ دیده نمی شود. 

بذرهای کینه ایی کاشته شده است که تا سال ها دامن مردم این منطقه را رها نخواهد کرد. و تو گویی ناف ما مردم خاورمیانه را با جنگ و ویرانی و کشتار بریده اند، و دارم باور می کنم که ما همان موجیم، که آرامش ما، عدم ماست؛ و کسی در هیاهوی این جنگ، ضجه مادران فرزند از دست داده، و صاحبان زندگی های ویران شده و... را نخواهد شنید، فریاد کسانی که زیر آوار این همه جنگ و جنایت در حال خفه شدن هستند را حتی امدادگران پرهیاهویی که از وحشت وسعت ویرانی و کشتار و جنایت، بی اختیار به این سو و آن سو می دوند نیز، نخواهند شنید، چه رسد به آنانی که کیلومترها آنطرف تر، هر روز منتظر خبر کشتاری عظیم تر، در این مناقشه بی پایانند، و میان اخبار به جستجو نشسته اند که بالاخره آخر کار این منازعه ی بین گلادیاتورها به کجا خواهد انجامید، و در این میان، این غرش گلوله هاست که شنیده می شود، و هر طرف که صدایی مهیب تر، از کشتار و جنایت و ویرانی ایجاد کند، چشم ها را به سوی خود بیشتر خیره خواهد کرد، و کف و هورای شدیدتری از سوی طرفداران خود دریافت می کند. 

و این چنین است که در خلال بازی این جنگ بی پایان، فرایند و برنامه های توسعه و ساخت کشورمان دهه هاست که به مرور به کناری نهاده شد، و پولی برای عمران و آبادی و اداره عزتمندانه و زندگی با کرامت ایرانیان باقی نماند، و در بی پولی و فرار سرمایه های انسانی و مالی، تمام داشته های یک ملت، حتی منابع ذخیره شده در میلیون ها سال گذشته، آثار هنری و تاریخی اش، املاک و دارایی هایش، محیط زیست و دارایی های عمده اش و... به حراج های مخفیانه گذاشته می شود، تا این روزهای شوم بلکه سپری شوند،

و در این میان فشار همه جانبه بر مردم ایران هم هر لحظه اضافه می شود، و دست سردمداران کشور در جیب مردم خسارت دیده از یک جنگ بی پایان، در قالب مالیات هایی که هر روز دامنه اش گسترش می یابد، همواره هست، به خصوص افزایش افسار گسیخته تورم و گرانی که بواقع خراج و مالیاتی است که حاکمیت ها از مردم فقیر و غنی خود، علی السویه می گیرند، خراجی بیرحمانه که مدام دریافت می شود، و افزایش و گسترش می یابد، و همه این درآمدها در چاه ویل و سیری ناپذیر اداره میدانِ این جنگِ بی پایان سرازیر گشته و می شود، تا چهره فقر، و عدم توسعه ایران، هر روز واضح تر از گذشته، به همه جهانیان رخ نمایاند، و همه دلسوزان را انگشت به دهانِ له شدن، زیر آوار عقب ماندگی های غیر قابل جبران نگه دارد.

و در این جنگ های بر پا شده (یا به قول مرحوم مادرم خمیرهای دِقاچیده و آماده زدن به تنور داغ)، همیشه جوانان، پیران و میان سالانی هستند که به زور و یا به اختیار، راهی میادینی این چنین می شوند، که ریسک مرگ در بالاترین حد آن است، شکارگاه هایی که شما شکار دشمن، و دشمن شکار شماست، شکارگاهی برای سلاخی بهترین انسان که برای ایده خود می توانند از جان نیز بگذرند، نادره های دوران که در خون خود غلت می زنند و... آنچه امروز در جنگ اسراییل با فلسطینیان، لبنانی ها و... و در نبرد روسیه و اوکراین می بینیم، به واقع همین شکارگاهی است که انسان ها فراهم می کنند، و روزی چنین شکارگاهی بین ما و عراقی ها جریان داشت، صدها هزار کشته، نتیجه این نبردهای ظالمانه و خسارتباری است که دامن انسان را رها نمی کند. یاد و خاطره آن جانفشانی ها گرامی باد.

[1] - در سال ۱۳۵۸ تعداد ۸۴ مورد و در ۶ ماههٔ اول سال ۱۳۵۹ نیز ۵۵۲ مورد (جمعاً ۶۳۶ مورد) تجاوز مرزی از سوی عراق به خاک ایران انجام شد. که ۴۹۰ مورد از این تجاوزها از سوی وزارت امور خارجه وقت علی‌اکبر ولایتی با اسناد معتبر به سازمان ملل گزارش شد.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

موارد مرتبط

  • دوباره شرم الشیخ، و جای خالی ایران، صلح و نشست‌های صلحی که جنگ طلبان از آن گریزانند
  • دین و اعتقادی که تو را از ظلم، جنایت، کشتار و فساد بر زمین باز ندارد چند می‌ارزد؟!
  • حماس هم در بن بست، به خاطر فلسطین و مردمش، تن به صلح تحمیلی داد
  • سالروز شروع جنگ ایران و عراق؛ جنگ‌های قاچیده، و تاوانی که ملت‌ها می‌پردازند

    سربازان و مدافعان وطن، فارغ از اینکه جنگ‌ها، چگونه و توسط چه کسانی آغاز شود، ادامه یابد، تشدید شود و...، از شروع تا آخرین لحظاتِ اعلام آتش بس، جانفشانی خواهند کرد، و راهی جز جنگیدن، کشتن، و کشته شدن ندارند؛ کودکی ده ساله بیش نبودم که جنگ خسارتبار 8 ساله با رژیم بعث عراق، 45 سال پیش، در همین روزها (31 شهریور 1359) شکل روشن‌تر و جدی به خود گرفت [1]، و با حمله گسترده هواپیماهای عراقی، و بمباران تهران و...، اهداف اشغالگرانه شکل آشکارتری یافت، و این جنگ خانمان برانداز و اهریمنی، سایه سنگین، شرورانه و ددمنشانه‌اش را بر سر مردم ایران و عراق نهاد.

    نزدیک به 5 سال از آن روزِ زهرآگین گذشت، تا جسم و جانی بگیرم، سن و سالی بیابم، و از فرصت حضور در جبهه، و افتخار دفاع از وطن برخوردار شوم، و بتوانم در خیل کسانی در تاریخ ایران باشم که هزاره‌هاست مجبور شدند، برای ایران و دفاع از ایرانیان تیغ زنند و بجنگند. 15 ساله بودم که از سوی سپاه پاسداران شاهرود، برای اعزام به جنگ، مناسب تشخیص داده شده، و در بهار 1364 با تنی چند از همکلاسی‌ها در مدرسه راهنمایی، پس از گذراندن دوره آموزشی سی یا چهل روزه‌ایی، عازم صحنه نبرد شدیم،

    در آن روزها، آنچه برای جنگجویانی همچون ما مطرح و مهم نبود، اینکه خورشت زهرآگین جنگ را، در اتاقِ‌ فکر کدام پایتخت (بغداد، ریاض، تهران، مسکو، لندن، واشنگتن و...) پخته‌ و یا توسط چه کسانی می‌پزند، آنروزها نگاه‌مان بی توجه به همه‌ی این گونه مسایل، به قدم‌های پلید سربازان دشمن دوخته شده بود، که خاک ایران را لگدکوبِ تجاوز خود کرده، و قصد داشتند تا پیش آمده و خاک ما را تصرف کنند و...، و ما دیوانه‌وار عاشق پیوستن به صفوفِ گام‌هایی بودیم که در مقابل دشمن، استوار، و بر زمین میخکوب شده بود، تا از پیشروی آنان جلوگیری کرده، و یا آنان را به عقب براند،

    می‌خواستم هم، عقلم قد نمی‌داد که بفهمم که این جنگ و جنگ‌ها چگونه شکل می‌گیرند، و آنرا در کدام پستو می‌پزند و...، و این بعدها بود که با رها شدن از جنگ، و اینکه سن و سالی یافتم، اسرار جنگ بیرون زد، و ما هم در پیشینه سیاسی، دیپلماتیک و نظامی آن جنگِ خونین و ویرانگر، خواندیم و به دنبال پاسخ به این سوال گشتیم، که چه شد، ایران و ایرانیان، و در سوی مقابل، عراق و عراقی‌ها دچار چنین جنگ خسارتبار و ویرانگری شدند، و شدیم؛

    چه شد که ما را در دراز دامن‌ترین جنگ جهان، در قرن بیستم گرفتار کردند، تا در آن بمانیم و رکورد طولانی‌ترین‌ها را بزنیم؛ و چه شد که سخن دلسوزان و میانجیگران داخلی و خارجی، زیر سم اسب سرکش عدم انعطاف، اشتباه محاسباتی، تندروی و... له شد، تا کار ما به آنجا ختم شود که خسارتبارترین روزهای جنگ، در ماه‌ها و سال‌های پایانی این جنگ رقم خورَد، و کسی به آن نبرد خونبار پایان نداد، تا ما بمانیم و ویرانی و جراحت‌های جنگ، و سوال‌های دیگری از این قبیل و...

    اما این روزها برای ما روشن است که جنگ‌ها را یک طرف تدارک ندیده و نمی‌بیند، در زیر این دیگ جوشان روغنِ داغ، که رزم‌آوران و مردم درگیر در آن را سرخ و کباب می‌کنند، خیلی‌ها هیزم‌ها نهاده، آنرا شعله‌ور می‌کنند، تا بسوزاند و نابود کند. اکنون نزدیک به 45 سال از آن روز نحس، در تاریخ ایران می‌گذرد، که ایران و عراق را برای دهه‌ها دچار عوارض و عقب ماندگی‌های بزرگی کرد، شیرازه صلح، توسعه، انسانیت، رفاه، میانه‌روی و... را از هم گُسست، و ما را در جنگ و خشونت و ویرانی و عواقب آن غرق کرد.

    اما کسانی که از حوادث تلخ تاریخ عبرت نگیرند و تغییر رویه ندهند، تاریخ را همواره به تکرار خواهند نشست، و به همین دلیل هم، نگون‌بختی و این طالع نحس دامن ما را رها نکرد و نمی‌کند، و سایه جنگ، از این کشور و مردم دور نشد، و تاکنون ما را همراهی می‌کند، تا به ویژه ایران، همچنان بعنوان تنهاترین بازیگر جنگ‌های خاورمیانه، این‌بار در تنور جنگ‌های مذهبی - تمدنی بر سر فلسطین درگیر و بسوزد، این بود که در اوج آن، در 5 آبان 1403 و بعد از 44 سال، کشورمان باز دوباره شاهد تجاوز اسراییل به مرزهای مقدس خود بود، و جنگ را همچون مشتی چدنی در پارچه‌ایی اطلسی پیچیده، آماده کردند و بر گونه‌ی ایران نواختند، و باز این هشدار هم نادیده گرفته شد، تا اینکه جنگ گسترده‌تری موسوم به «جنگ 12 روزه» در بامداد 23 خرداد 1404 دامنگیر شهرها، مراکز علمی، نظامی، صنعتی و دانشمندان و جنگ آوران ما گردید و...

    باید بگویم اگرچه در آن روزهای آخر دهه 1350 و یا در درازای دهه 1360 درکِ درستی از روند پیدایش این جنگ و یا جنگ‌ها نداشتم، اما امروز می‌توانم بفهمم و بگویم که خشت خشتِ بنای جنگ‌ها چگونه توسط دو طرف بر دیواره‌ی تنورِ داغ جنگ ‌نهاده می‌شود، تا بنایی بدقواره، بلند و دهشتناک شکل گیرد، و ناگهان بر سر همه‌ی مردمِ درگیر در آن خراب شود، مردمی که در آتش افروزی آن جنگ دستی نداشته، و تنها مظلومانه باید هزینه‌های آنرا بپردازند؛ بیدادگران فراوانی باید، تا شعله‌ جنگی افروخته شود، و بنای زیبای صلح و آرامش را ویران، و کشتار به راه اندازد، تا زان پس تابوت به اهل عزا بفروشند و...، و جالب است در هر جنگ قاچیده شده در تغار ملت‌ها، دو طرف فریاد مظلومیت نیز سر می‌دهند!

    دنبال کنندگان پرونده جنگ کنونی بین اسراییل و دیگران (حماس، حزب‌الله، سوریه، یمن، ایران و...) که روشن‌ترین گواه بر این ادعاست، قبول خواهند کرد که بر این آتش افروزی‌، دو طرف نقش اساسی داشتند، و بعدها این آتش گستره گرفت و بر دامن ملت‌های زیادی افتاد، دوام و بقای کسانی را تضمین کرد، که از شرایط صلح نفعی نمی‌برند، و سود جنگ به حساب کسانی واریز شد، که در جنگ بقا و سود خود را جستجو کرده و می‌کنند، بعنوان نمونه، چنین جنگی اگر نبود، امروز بنیامین نتانیاهو، و اعوان و انصارش و... می‌بایست، در اقلیت، و برکنار از قدرت بودند؛ و آتش شرایط صلح، دامن جنگ طلبانی چون آنان را می‌گرفت، و کباب‌شان می‌کرد، اما امروز این صلح‌جویان و اکثریت مردم منطقه هستند که می‌سوزند، و این اقلیت، جنگ‌طلب و اهالی اردوگاه خشونت و ویرانی، میدان‌داری می‌کنند و...، جنگ برای اینان نعمت است.

    تهران - چهار شنبه 2 مهرماه 1404 برابر با 24 سپتامبر 2025

    #نه_به_جنگ

    #نه_به_ویرانی

    #صلح

    [1] - این جنگ از مدت‌ها پیش از 31 شهریور 1359 آغاز شده بود، درگیری‌های مرزی، سیاسی، دیپلماتیک و... و کسی آنرا جدی نگرفت، هشدارها شنیده نشد، تا به یک نبرد گسترده و فراگیر و درازدامن تبدیل شود و دو ملت ایران و عراق را به عزا بنشاند.

  • نگاهی به واکنش تند دستگاه قضا به بیانیه «آشتی ملی» جبهه اصلاحات ایران

نظرات (6)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

یک خرداد و یاد محمد بروجردی

چریک تنها، عارف دلداده

محمدصادق درویش

فرمانده‌‌ی بزرگی بود که در عملیات بزرگی شهید نشد، یکم خرداد ۱۳۶۲ در یکی از جاده‌های نا امن‌شده‌ی جبهه شمال غرب کمین خورد، رفت روی مین و تمام. این ظاهرا پایان قصه‌ی میرزا بود، همان پسربچه‌ای که بیست و چندسال قبل از این، بعد از فوت پدرش با مادر و برادران و خواهرانش از روستایشان دره‌گرگ در حوالی بروجرد، کنده و آمده بودند تهران. خیلی کوچک بود اما مرد خانواده شده بود. اول با روزگار و فقر و سختی‌های زندگی جنگیده بود، بعد که کمی بزرگ شد با ظلم می‌جنگید: توی همان کارگاه خیاطی با همان سن و سال کم، زیر بار زور نمی‌رفت که وقتی یکی از کارگرها تصادف کرد و افتاد گوشه بیمارستان و گفتند تا پول عمل را نیاوری همینطور می‌ماند، میرزا آمد و از صاحبکار پول را طلب کرد و وقتی قبول نکرد، یک تنه همه کارگرها را بسیج و کارگاه را تعطیل کرد. بعد هم که حواس و توجهش رفت عقب طاغوت و ستم، این بار هم کارگر شد هم مبارز. همه جا می‌جنگید، با فقر، با کار، با زخم... با شاه.

خیلی زود ازدواج کرد و خیلی زود هم به اجباری فراخوانده شد. اما هرچه حساب کرد دید نمی‌تواند سرباز ارتش شاه بشود، برای همین بود که فرار کرد… این دیگر میرزای سابق نبود، کارگر روز بود و چریک عصر و شب.

تحصیلات دانشگاهی نداشت، اما شروع کردن به خواندن و یاد گرفتن و بعد هم که رفت دنبال آموزش نظامی و رفته رفته گروه مبارز منسجمی شکل داد که هسته اولیه آن در منزل خودش شکل گرفت. اعضا تفالی به قرآن زدند، آمد: «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص» از سوره صف. گروه توحیدی صف با رویکرد مسلحانه، انقلابی و اسلامی متولد شد. آن سال‌ها، سال‌های جوانی بود، میرزا محمد، پسربچه رنج‌کشیده‌ی جنوب تهران که رد زخم و رنج روی دست‌هاش بود، قد کشیده بود، در میانه جوش و خروش تهرانِ دهه پنجاه، لابلای بوی دود و باروت و سوز گرما و سرما، آدمی دارد شکل می‌گیرد که زمان زیادی طول نکشید تا روزی که با آن شمایل شکوهمندش تبدیل شد به مسیح، مسیح کردستان؛ محمد بروجردی.

بعد از انقلاب بنا شد او همان فردی باشد که از سوی شورای انقلاب برای دفاع از تمامیت ارضی ایران و انقلاب اسلامی سامان می‌دهد. جنگ در کردستان جنگ سخت و نامردی بود. برای همین هم شاید بهترین انتخاب برای فرماندهی نیروهای نظامی وفادار انقلاب در آنجا محمد بروجردی بود که هم جنگ و کار نظامی را بلد بود و هم توان و بنیه نظامی و عملیاتی‌اش در کوره صبوری و مردم‌گرایی پخته شده بود. سازمان پیشمرگان کرد مسلح که در واقع ورزیده‌ترین کادرها برای مقابله با احزاب مسلح تجزیه طلب بودند با همین نگاه و توسط میرزا محمد تاسیس شد. بسیاری فرماندهان کیفی و نامی سپاه در کنار میرزا رشد کردند، میدان دیدند و در سخت‌ترین روزهای کردستان و ایران پای کار دفاع ماندند: ناصر کاظمی و محمود کاوه فرماندهان شهید و سربلند جبهه غرب و احمد متوسلیان، ابراهیم همت و عباس کریمی از فرماندهانی که با بدرقه خود میرزا از غرب به جبهه اصلی یعنی جنوب رهسپار شدند و در قالب لشکر ۲۷ حضرت رسول بازوی محکم سپاه در جنگ با ارتش بعث عراق شدند. با همه این توصیفات و با نقش بی‌بدیل میرزا در کردستان، عرصه به او تنگ شد و میرزا از فرماندهی ستاد غرب کنار گذاشته شد، رفت ارومیه و قرارگاه حمزه سیدالشهداء را راه اندازی کرد. از آنجا هم کنار گذاشته شد و بدون حکم، تنها و دلداده؛ همچنان از جنوب تا شمال جبهه غرب با دشمنان مردم می‌جنگید.

وقتی خانواده‌اش گفتند کی جنگ تمام می‌شود برگردیم تهران؛ با خنده گفته بود: «تا زنده‌ام حتی وقتی جنگ تمام شود می‌مانم کردستان». قدیمی‌ترها به او می‌گفتند میرزا، میرزا محمد. آنها که دوستش داشتند هم به او می‌گفتند: مسیح کردستان. شمایلش به مسیح می‌ماند و بالاتر مرام و سلوکش مسیح‌وار بود. که وقتی سربازی از عصبانیت و ناگهانی یک سیلی خواباند توی صورتش، لبخند زد و جوان عصبانی را بوسید. همیشه می‌خندید اما درونش دنیایی از زخم بود، و مثل اسم مستعارش مسیح، هر آینه مصلوب می‌شد… صبح‌ها، نیروهاش با صدای آواز او از خواب بیدار می‌شدند که می‌خواند: ای لاله خوابیده چو نرگس نگران خیز/ از خواب گران خواب گران خواب گران خیز...
پای حرفش ایستاد و تا آخر کردستان ماند. اول خرداد ۱۳۶۲ کمین خورد… و محمد بروجردی به شهادت رسید. فرمانده‌ای بزرگ که اگرچه آنچنان قدر ندید و بزرگش نداشتند، اما شهادت برای اویی که از دهه سی در جنوب تهران تا دهه شصت در غرب ایران را یکسره در حرکت بود و آمیخته به رنج؛ سرنوشت نیکو و رشک برانگیزی بود.

ای کاش؛ صدای او از میان تاریخ و این همه سال و ماه، باقی می‌ماند و در گوشم می‌نشست: از خواب گران، خواب گران، خواب گران خیز.

This comment was minimized by the moderator on the site

فیلمی تاریخی از سخنان قابل تامل و دردناک و تکان‌دهنده « شهید حسن باقری » ، پس از عملیات ناموفق رمضان در جمع همسنگرانش که  می‌گوید:

«خیلی برای ما راحت شده که ۳۰۰ تا جنازه رو توی عملیات بذاریم وسط معرکه، بیاییم عقب...

کار کردن قبل از عملیات خیلی سخت شده، ولی تلفات دادن داخل عملیات خیلی ساده شده...

هیچ به روی خودمون هم نمیاریم...

اول جنگ بچه های تبریز تو دهلاویه ۷۰ تا شهید دادن،
خدا شاهده همه تنشون می‌لرزید...

حالا هزار تا، دو هزار تا، سه هزار تا، اصلا انگار نه انگار...
اگر فردا هم بهمون بگن صد هزار تا، مثل اینکه عددها دیگه، یک با هزار دیگه فرقی نداره...

تخریبچی اومده می‌گه آقا معبر کنار دست یه گردانی رو باز کردیم.
به فرمانده گردان می‌گیم آقا..!
معبر پاکسازی شده از مین، ۳۰۰ متر دست چپه، نیروهات رو از دست چپ، از تو معبر میدان مین ببر...

اومده به بچه‌ها می‌گه کی داوطلبه بره رو میدان مین؟
من خودم جوابی ندارم برای این روز قیامت...
اگه برادرا جواب دارن، خوش به حالشون..»


تاریخ_معاصرایران

This comment was minimized by the moderator on the site

ترک‌ها در حال سدسازی در افغانستان هستند/ چرا کسانی که دنبال رابطه با طالبان بودند، پاسخگو نیستند؟

ابوالفضل ظهره‌وند درباره احداث «سد بخش آباد» روی «فراه‌رود» که هامون از آن سرچشمه می‌گیرد و اینکه ایران چگونه می‌تواند حق آبه خود را از افغانستان مطالبه کند و ساخت این سد چه تاثیری بر زندگی و معیشت مردم منطقه سیستان خواهد داشت، گفت: ترک‌ها در حال ساختن سدهای زیادی در افغانستان هستند.

این عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس با بیان اینکه مسئله آب یک مولفه راهبردی است، عنوان کرد: آب یک مؤلفه راهبردی ویژه در روابط ما با افغانستان است. متاسفانه به دلیل عدم نگاه جامع به روابط در سال‌های اخیر ما خسارت خوردیم و الان هم دوستانی که دنبال رابطه تمام و کمال با طالبان بودند پاسخگوی این خسارت‌ها نیستند و امروز می‌بینیم که نمادهایش بیرون می‌آید و طرف‌های مقابل در این قضیه کوتاهی ندارند؛ یعنی مثل ترکیه، آذربایجان و قطر.

وی خاطرنشان کرد: ترکیه، آذربایجان و قطر، رقیب منازعه‌آمیز ایران هستند و متاسفانه وقتی روی این مسئله کار می‌شود این جامع نگری به کار گرفته نمی‌شود و به آن توجه نمی کنند و نتیجه‌اش هم این وضعیت می‌شود.

ظهره‌وند افزود: الان یک سد دیگر هم در حوزه زرنج می‌زنند و این سد جدید را احداث می‌کنند و اصلا هم کاری ندارند به اینکه تاثیرات اقلیمی آن روی بخش‌های غربی افغانستان چگونه است! برایشان این‌ها مهم نیست، مهم این است که ما را تحت فشار قرار دهند و این نشان می‌دهد ما به مسئله آب به عنوان یک مولفه راهبردی در روابط نگاه نکردیم و دائم آمدیم گفتیم طالبان خوب هستند، آب باز شد، چنین و چنان شد در حالی که سنگ نشان ما در ترسیم مولفه‌های اصلی در روابط با هر کشوری باید مولفه‌های راهبردی باشد.

وی تاکید کرد: ترک‌ها فکر می‌کنند با فشار آوردن روی ایران، ایران را ضعیف می‌کنند در حالی که این‌ها نمی‌دانند ایران بالا سر و پایین سرش آب است و اگر ما آب‌های داخلی خودمان را درست مدیریت و کنترل کنیم اینطور نیست که دست خودمان را بالا ببریم و تضعیف شویم.

این نماینده مجلس تاکید کرد: ولی باید بدانیم برخی از این‌ها دشمن هستند و مترصد بهم ریختگی موقعیت ژئوپولتیکی و تغییر در بافت و ترکیب جمعیتی در نوار شرقی کشور هستند. اخوانیت که پرچمدار ضدیت با هویت ایرانی و تشیع است امروز به طرف ما آمده است و باید به این مؤلفه‌ها نگاه کنیم و این‌ها در تنظیم روابط‌مان هم با ترکیه و هم آذربایجان و مسئله طالبان شاخص است و این چیز تازه‌ای نیست و ما قبلا هم گفته‌ایم و متاسفانه آقایانی که مسئولیت افغانستان را برعهده داشتند، توجه نکردند.

وی در پاسخ به این که چه اندازه افغانستان موظف به رعایت حق آبه ایران است و آیا ما نیاز به توافقات جدیدی داریم، گفت: اصلا طالبان هنوز مورد شناسایی جامعه جهانی قرار نگرفته و بر این اساس هویت درستی ندارد و همین الان در داخل‌شان اختلاف است و این ترکیب عناصری که در کابل هستند، تعهد و پایبندی چندانی به توافقات ندارند.

این عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس تاکید کرد: حتی اگر آمریکایی‌ها آنها را مورد شناسایی قرار دهند، نوع رفتارشان با ما نشان می‌دهد که بیشتر به عنوان تهدید عمل می‌کنند و آب خودش یک شاخص است. الان ۶ میلیون افغانستانی در ایران هستند که این هم خودش یک مقوله است و باید بسیار دقیق برنامه‌ریزی کنیم و به عنوان یک مولفه مهم مورد بررسی قرار دهیم./ ایلنا

roshangari40

This comment was minimized by the moderator on the site

بایدن هم پیوست!

صابر گل عنبری

تاکنون سابقه نداشته است که رئیس جمهور آمریکا بیانیه مشترکی با همتای اماراتی خود امضا کند که در آن به مساله جزایر سه گانه اشاره شده باشد. اما سه شنبه این اتفاق افتاد؛ البته این دومین امضای آمریکا پس از اقدام مشابه آنتونی بلینکن در سال گذشته است.

پس از این که امارات امضای مقامات چین و روسیه را به پای چنین بیانیه‌های مشترکی کشاند، امضای جو بایدن رئیس جمهور آمریکا را هم زیر بیانیه‌ای مشابه نشاند.

همراهی شرق و غرب با موضع امارات هم قدرت نرم این کشور و نیز درهم‌تنیدگی منافع با قدرت‌های شرق و غرب را نشان می‌دهد که چنین همراهی‌هایی از الزامات آن است.

به هر حال، اقتصاد فربه امارات با حجم تجارت خارجی غیرنفتی بیش از یک تریلیون دلار، سرمایه‌گذاری‌های کلان در شرق و غرب و تبدیل شدن به ببر اقتصادی در منطقه، نفوذ نرم گسترده‌ای در کانون‌های قدرت جهان با برگردانی ژئوپلیتیک به آن بخشیده است.

به نظر می‌رسد که امارات راه چاره مواجهه با اقدامات ایران در این سه جزیره در سال‌های اخیر را در راه اندازی کمپینی دیپلماتیک با امضای سران و مقامات کشورها دیده است.

امارات در بیانیه‌های مشترک خود با کشورهای دیگر با دو متن متفاوت به مساله جزایر سه گانه اشاره می‌کند. در بیانیه‌های شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب یا بیانیه‌های دو جانبه امارات با دول عربی معمولا از واژه‌های چون «اشغال جزایر سه گانه» استفاده می‌شود و ابوظبی در بیانیه‌های میان عربی مواضع خود را به شکل وصریح‌تر و تندتر بیان می‌‎کند.

اما در بیانیه‌ها با طرف‌های غیر عرب، چه چین و روسیه و چه آمریکا هوشمندانه و هدفمند متنی را به کار می‌برد که ظاهری حقوقی و محکمه پسند دارد و چه بسا کشورها حرجی در امضای آن نبینند، اما در باطن آن تاکیدی بر موضع امارات و تشکیک در موضع ایران نهفته است.

این متن خواستار حل و فصل مسالمت‌آمیز مساله جزایر سه‌گانه از طریق مذاکرات دو جانبه یا از مسیر دیوان کیفری دادگستری بر اساس قواعد حقوق بین‌الملل از جمله منشور سازمان ملل است.

البته فکر نکنم دیگر در جهان کشوری باشد که از موضع ایران آگاه نباشد و امضای بیانیه‌های مشترک و همسویی با امارات در مساله جزایر سه‌گانه از روی ناآگاهی نیست.  

اکنون پرسش این است که چرا عالی‌ترین مقام آمریکا هم به این کمپین اماراتی پیوسته است؟ این مساله چه ارتباطی با اعلام امارات به عنوان شریک اصلی آمریکا در حوزه دفاعی دارد؟ هم اکنون امارات دومین شریک اصلی دفاعی آمریکا در جهان بعد از هند و نخستین در خاورمیانه است. یا چه ارتباطی به روابط تنگاتنگ ابوظبی و  تل‌آویو دارد؟ هر چه هست امارات جایگاه ویژه‌ای در دکترین خاورمیانه‌ای آمریکا پیدا کرده است.

حاشیه

شهاب الدین حائری شیرازی

ببینید امارات با تقویت بنیانهای اقتصادی خود و برقراری روابط مستحکم با همه قدرتهای بزرگ دنیا به دور از تنش های بی حاصل، چگونه توانست غرب و شرق را برای ادعای خود بسیج کند.
ایران، امروز در نهایت انزواست و آمریکا تحریمهای یکجانبه اش را به کرسی نشانده و امارات در اوج پیوستگی و ارتباط با مجامع بین المللی.
درگیری ما با آمریکا متاثر از یک دگم ایدئولوژیک ضدغربی مارکسیستی است که در طول 45 سال منافع ملی ما را به باد داده.
آیا این دشمنی کور، ضربه نهایی را برای ایران و ایرانی با تحمیل خفت جدایی جزایر سه گانه از ایران، خواهد زد یا حاکمیت ایران پیش از آن به این دشمنی بی حاصل پر ضرر پایان خواهد داد. 

@Sgolanbari
https://t.me/virayeshe_zehn

This comment was minimized by the moderator on the site

ده تفاوت میان ایران و کره جنوبی در مسیر توسعه یافتگی!
مهران صولتی
ایران و کره جنوبی اگر‌چه از نظر وسعت و منابع طبیعی به شدت با یکدیگر متفاوت‌اند ولی در دوران کنونی بسیار با هم مقایسه می‌شوند. شاید به این دلیل که رویدادهای بعد از سال ۱۹۷۹ و دهه های متعاقب آن در سرنوشت هر دو مملکت بسیار تاثیر گذار بوده است. در ایران انقلاب ۵۷ مسیر کاملا تازه و پیش‌بینی ناپذیری را فراروی کشور قرار داد ولی در کره ترور ژنرال پارک تحول مهمی در گذار کشور از اقتدار‌گرایی به دموکراسی، و تعمیق توسعه‌یافتگی آن محسوب می‌شود. شاید به جرئت بتوان گفت در این مدت دو سرزمین دقیقا روی دو پیکان با جهت‌های کاملا مخالف حرکت کرده‌اند به‌طوری که اگر از امروز به مدت ۲۱ سال رشد مداوم ۱۰ درصدی داشته باشیم تازه به وضعیت امروز کره جنوبی می‌رسیم. حال با این اوصاف می‌کوشیم تا به برخی از تفاوت‌های دو کشور در مسیر توسعه‌یافتگی اشاره کنیم:

کره جنوبی در چهل سال اخیر کوشیده تا بخشی از نظم اقتصادبنیاد جهانی باشد و به افزایش سهم خود از آن بپردازد در حالی‌که ایران در این‌مدت سعی کرده تا با تردید در اوضاع جهان داعیه تغییر و مدیریت آن‌را داشته باشد!

کره جنوبی اقتصاد خود را بر بنیان سرمایه‌داری بنا کرد و رشد اقتصادی را اولویت خویش قرار داد اما اقتصاد ایران با تاثیر پذیری  از اندیشه‌های چپ به دولتی کردن همه بخش‌ها و نهادینه کردن ناکارآمدی‌ها رسید!

کره جنوبی با تقویت بخش خصوصی (شرکت‌هایی مانند هیوندای و سامسونگ) آن‌ها را شریک اقتصادی خود قرار داد ولی ایران با تضعیف بخش خصوصی آن‌ها را در اقتصاد دولتی ناکارآمد منحل کرد!

در کره جنوبی یارانه‌ها به تولید‌کنندگان بخش خصوصی تعلق گرفته و باعث رونق تولید در شرکت‌های چندملیتی شدند در حالی‌که در ایران یارانه.ها به مصرف کننده داده شد و در هجوم تورم افسار گسیخته هرز رفت!

کره جنوبی در دوگانه؛ رشد/ عدالت، اولویت را به رشد اقتصادی داد و در نهایت با ایجاد دولت رفاه به عدالت نیز دست یافت در حالی‌که ایران اولویت را به عدالت داد و با ناکامی در دستیابی به توسعه، فقر را عادلانه در میان مردم توزیع کرد!

کره جنوبی به دلیل فقدان نفت و سایر منابع طبیعی موفق شد در سراسر کشور نهضت تولید و کارآفرینی ایجاد کند در حالی‌که ایران با اتکای به درآمد بادآورده نفت کارآفرینی و بخش خصوصی واقعی را نابود کرد!

کره جنوبی حاکمیت یگانه دارد و در ساختار سیاسی آن رئیس‌جمهور بالاترین مقام کشور محسوب می‌شود حال آن‌که در ایران نوعی حاکمیت دو‌گانه و ساختار موازی وجود دارد که مانع اصلی بر سر راه توسعه‌یافتگی محسوب می‌شود!

کره جنوبی از سرمایه‌داری آغاز کرد و به دولت رفاه رسید که در آن رشد اقتصادی با کاهش فاصله طبقاتی و ضریب جینی همراه شد در حالی‌که ایران از اقتصاد دولتی شروع کرد و با کاهش رشد اقتصادی به افزایش نابرابری و بی‌عدالتی رسید!

کره جنوبی در اقتصاد استراتژی توسعه صادرات را برگزید و توانست به بازارهای جهانی برای تولیدات خود دسترسی یابد در حالی‌که ایران با فهم نادرست درباره خودکفایی استراتژی جایگزینی واردات را انتخاب کرد و شانس خود را برای جهانی‌شدن اقتصاد از دست داد!

کره جنوبی در چهاردهه گذشته از یک حکمرانی خوب (دولت اقتدارگرای با ظرفیت) به یک حکمرانی بهتر (دولت دموکراتیک) گذر کرد در حالی‌که ما در ایران هرگز از وجود یک حکومت با ظرفیت برخوردار نبوده‌ایم!

@solati_mehran

This comment was minimized by the moderator on the site

پرسش های 12 گانه از حکومت

یدالله کریمی پور

چنان چه هنوز هم به رغم اقامه استدلال های متین، اراده بر حملات موشکی به اسرائیل(اشغالگر) هست، پس لطفا برای پرسش های زیر پاسخ عقلانی مهیا شود:

1- چه کسانی از وقوع جنگ گسترده منطقه ای، منتفع می شوند!؟؛
2- چه کسانی مایل به افزایش تنش نیستند، چه کسانی هستند و چرا!؟؛
3- چه کسانی خواهان کشیده شدن پای ایالات متحده به این معرکه اند و چرا!؟؛
4- ایا با فرض دخالت آمریکا، دارایی هسته ایی ایران تضعیف نخواهد شد!؟
5- آیا ایران پس از واکنش انتقامی،‌ توانایی مدیریت تنش را دارد!؟؛
6- چرا اسرائیل با ترور هنیه، ابتکار عمل افزایش تنش را به میدان ایران کشاند!؟؛
7- چرا مدودف پشتیبان برپایی جنگ همه جانبه در خاورمیانه شده است!؟؛
8- اگر واکنش تهران همسطح ترور بود، آیا بی بی حمله پیش‌دستانه نخواهد کرد!؟؛
9- چه کسانی از استمرار جنگ‌ فرسایشی بیشتر متضرر خواهند شد!؟؛
10- دلایل پروپاگاندای بی وقفه جهانی در تحریک ایران به حمله بزرگ چیست!؟؛
11- ترور همزمان فواد شکرین در بیروت و هنیه،با هدف واحد نبوده است!؟؛
12-آیا اسرائيل این ترورها را بدون ارزیابی ریسک انجام داده است؟ آیا اسرائیل به شکل تعمدی قصد تحریک ایران را نداشته است!؟

این طبیعی، بخردانه و منطقی است که رهبر و شورای عالی امنیت ملی، پاسخ های  عقلانی برای پرسش های یدالله کریمی پور، به عنوان یک کهنه سرباز داشته باشند و به گمانم حتما هم از پیش داشته اند. نتیجه این پاسخ ها، باید نوع واکنش ایران در خونخواهی هنیه را مشخص کند.

@kafaeealirezaa

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظر اضافه کرد در خدایا باورم نمی شه که تو اهل ن...
باران نمی بارد چون عقل نمی بارد محسن وثوقی این روزها یکی از نمایندگان محترم مجلس فرموده‌اند که علت...
- یک نظر اضافه کرد در خدایا باورم نمی شه که تو اهل ن...
خشکسالی ایران نتیجه بی‌حجابی نیست، محصول خرافه‌پرستی سیاسی است باران نمی‌بارد چون ابر خشکیده است ن...