نگاهی به فرایند، روند و حاصل اصلاحات در ایران، در دو حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی
  •  

02 خرداد 1404
Author :  

اصلاحات و اصلاح طلبی تنها به سیستم حاکمیتی جمهوری اسلامی و بعد از انقلاب 57 محدود نمی‌شود، حرکت اصلاحات پیش از این، ریشه ایی قدرتمند در دوره پهلوی دارد، که در آن دوره نیز با شدت تمام دنبال شد، و آخرین شاه سلسله پهلوی، مخالفان و موانع حرکت اصلاحی خود را در صف نخست، گروه‌های چپ وابسته به جبهه شرق و کمونیسم، و بعد از آن روحانیت و گروه‌های اسلامگرا در ایران می‌دانست که مانع اصلاح اجتماعی و مدرنیزاسیون فرهنگی، صنعتی و سیاسی کشور بودند، و از آن دو بعنوان ارتجاع سرخ و ارتجاع سیاه یاد می‌کرد.

اصلاحات و ایجاد تغییر و تحول در جامعه ایران در دوره بنیانگذار سلسله پهلوی، که تغییر ریل از شرایط اسفبار و ویران کننده سلسله قجری به دوره مدرن را در خود داشت، نیز با شدت هر چه تمامتر دنبال شد، که از جمله نتایج آن برپایی سیستم نوین قضایی، آموزشی، اداری، نظامی، ارتباطات و... در ایران بود، که این روند در 17 سال حاکمیت رضاشاه با شدت هرچه تمامتر جریان داشت.

در دوره پهلوی دوم نیز، حرکت اصلاحی بزرگی طراحی و پی گرفته شد که نمونه بزرگ آن اجرای برنامه «انقلاب سفید شاه و ملت» [1] بود که در خلال آن محمدرضا پهلوی، بزرگترین اصلاحات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، آموزشی و... را در دوره خود اجرایی کرد، که برخی از آنها کاملا انقلابی و تنش‌زا بود، از جمله اجراای برنامه «اصلاحات ارضی» که ایرانیان که اکثرا در بخش کشاورزی مشغول بودند را، از سیستم ظالمانه، تحقیر کننده‌ و ضد انسانیِ نظام ارباب رعیتی نجات داد و کشاورزان ایران را از ابزار تولید، به صاحبان زمین و سرمایه تبدیل کرد و...

با سقوط سلسله پهلوی در بهمن 1357، فرایند اصلاحاتی که در دوره پهلوی توسط حاکمیت احساس، زمینه‌جویی و دنبال می‌شد، اینبار به بدنه مردم نقل مکان کرد، و توسط گروه‌های مردم نهاد از جمله احزاب و... تعیین جهت و دنبال می‌گردید، و بدین ترتیب لزوم اصلاحات که تا پیش از این از سوی حاکمیت پهلوی برنامه ریزی، جهت گیری و اجرا می‌شد، به بدنه جامعه ایران منتقل و هدف گزینی می‌شد، اینجا دیگر احزاب و... و بدنه مردمی نقش اصلی را در اصلاح طلبی و اصلاحات داشتند.

مهمترین بروز اصلاح خواهی مردم ایران، 19 سال پس از پیروزی انقلاب، با برگزاری انتخابات تاریخی دوم خرداد 1376 خود را نشان داد، که اکنون 28 سال از آن روز شکوهمند می‌گذرد، روزی که مردم ایران حرف‌های بزرگی را در مدنی‌ترین شیوه آن، به حاکمیت خود و دنیا یادآور، و خواستار دگرگونی، تغییر و تحول در وضعیت خود شدند.

در این انتخابات که یک سوی قدرتمندِ آن، تفکر "اصلاحات" و یا دیدگاه "دوم خردادی" قرار داشت، که این دیدگاه پایه و نیروی خود را از بدنه جامعه می‌گرفت، و بر اصلاح کجی‌ها و انحرافاتی که بر روند انقلاب، از پیروزی تا آن روز عارض شده بود تاکید داشت، اساس اهداف خود را به تحقق اعطای نقش به مردم، در روند تصمیم سازی‌های در کشور استوار می‌داشت.

در این نگاه، نوعی نفی دیکتاتوری فردی، طبقاتی و ایدئولوژیک نهفته بود که در درونمایه اهداف انقلاب 57 نیز پیش از این کاملا هویدا بود، و در آن خیزش نیز از خواست‌های پایه انقلابیون بود و دنبال می‌شد، و اصلاحطلبان به «میزان» بودن رای و نظر مردم اصرار داشتند، تا رای مردم «فصل الخطاب» جهت‌گیری‌های کشور باشد، و جریان اصلاحات از داشتن حق تعیین سرنوشت برای آنان دفاع می‌کرد، و به بازگشت به شعارهای پایه انقلاب 57 که همان برخورداری از آزادی، استقلال و جمهوریتِ در خور مردم آزادیخواه ایران بود، تاکید و نظر داشت.

 اهدافی که بیش از یکصد سال برای داشتن آن، مردم ایران مبارزه کرده و می‌کنند، تا تاثیر بیش از پیش خود را در امور خود تضمین نمایند، تا آنان را در مدار مردم آزاده، بالغ و رشید، و برخوردار از شان انسانی در جهان قرار دهد، که تفکر و یا افرادی آنان را رعیت، گوسفند، بله قربان‌گو، مرید حلقه به گوش، محجور و... ندیده و تصور نکنند.

پدربزرگم آزادیخواه بود

قبل از این که تیربارانش کنند

شعرهایش را پای درخت انار باغچه چال کرد

من هیچوقت شعرهایش را نخواندم

اما از انارهای باغچه می‌شود فهمید

"آزادی"

باید سرخ و شیرین باشد

اصلاح طلبان از همان نقطه آغازِ بروز خیزش خود، همواره با سدی قدرتمند مواجه شدند که با سو استفاده از ظرفیت تمام نهادهای حکومتی، و غیر انتخابی، که سنگر به سنگر بدان دست یافته بودند، و با استفاده از راهبرد "حرامخواری سیاسی"، آن مراکز را در خدمت منافع و تفکر خود قرار داده، این سیطره را، خلاف جهتِ خواست مردم ایران به کار گرفتند، و هر طرح، برنامه و روند نتیجه بخشی که برای رسیدن به اهداف اصلاحات، در خیزش مردم ایران و یا نمایندگان آنان اتخاذ می‌شد، با درِ بسته و صخره محکمِ تغییرناپذیر این اقلیت ناچیز برخورد کرده، آنرا بی اثر می‌کردند.

 و بدین نحو نگذاشتند اصلاحات انقلاب رهایبخش 57، به مسیرِ درست خود بازگشت داده شود، و در ریل درست خود قرار گیرد، تا مردم ایران در میان کشورهای خاورمیانه، در کنار ترکیه (که به نوعی از یک سیستم دمکراسی واقعی برخوردار است و رای و نظر مردم، در آن کارساز است)، با تکیه به رای و نظر مردم حرکت خود را پی گرفته و الگویی برای ملت‌های دیگر اسلامی منطقه باشد، تا این منش، که پایه خود را در اعطای قدرت مردم استوار داشته بود، راه توسعه، پیشرفت و سعادت دنیایی و آخرتی مسلمانان را باز کرده، و مسلمانان نیز از نظام‌های واپسگرایِ ضد توسعه و پیشرفت نجات یابند، و سَری در میان دیگر ملل دنیا بلند کرده، و بگویند که ما نیز این توانایی را داریم که بلوغ خود را به کسانی که ما را گوسفند، رعیت، محجور و... می‌بینند اثبات کنیم.

تفکر اصلاحات تازه ترین بروز هویت‌خواهی، و شخصیت‌طلبی مردم ایران است، که خیزش‌های خُردِ دیگرِ در پی آن، برگرفته و شاخ و برگی از الگوی آن خیزش فراگیر بوده است، که بعد از انقلاب حق‌طلبانه مردم ایران در مشروطه، نهضت استقلال خواهی مردم ایران در جریان ملی شدن صنعت نفت، و خیزش بزرگ ضد استبدادی و استقلال طلبانه 57، نشان داد که ایرانیان خواهان آزادی و استقلالند، و نمی‌خواهند در نظام‌هایی از نوع ارباب رعیتی، مریدی مرادی، پادشاهی و استبداد فردی و طبقاتی گرفتار شده، و در اینگونه سیستم بپوستند، و نادیده گرفته شوند و...

خیزش‌های پیاپی ایرانیان در بیش از یک سده گذشته، برای کسب آزادی و سیستم حکمرانی از نوع جمهوری و مردم محور، نشان داده ‌است که آنان همواره بر این عهد پایدار بوده و انتظار می‌رود پایدار بمانند، هرچند گاهی در مقاطعی در دام خدعه و نیرنگ نخبگان خود، و یا دست‌های خارجی گرفتار شده، و در شرایطی قرار گرفتند و به انحراف برده شوند، اما باز ایرانیان در این اجبار و تهدید و تحدید، پایداری و مانایی نداشته، بالاخره خود را رها خواهند کرد.

بازسازی و یا بازآفرینی نظام‌هایی که ایرانیان آنرا روزگاری استفراغ کرده‌اند، شکست خورده است، و هر چند ممکن است چند صباحی دوباره شکل گیرد، و یا در شرایطی ادامه یابد، اما پایدار نبوده، و این تنها زمانِ دستیابی ایرانیان به حقوق پایه‌شان از جمله داشتن آزادی، و حق تعیین سرنوشت را به تاخیر خواهد انداخت، و به حتم صفحات سیاه تاریخ ایران را، پر از افراد و گروه هایی خواهیم یافت که در مسیر رهایی و استقلال این مردم مقاومت کردند، و آنرا به تاخیر انداختند، یا آنرا از مسیر خود منحرف کردند.

تازه‌ترین این قشر از ایرانیانِ مانع آزادی و دادن حق تعیین سرنوشت، اصولگرایان و (ایدئولوژیست‌های آنان چون مرحوم محمد تقی مصباح یزدی و..) هستند که سعی کردند با تئوری‌پردازی و خوانشی خاص از متون فقهی، نقش مردم را در مشروعیت و مقبولیت حکومت‌ها نادیده انگاشته، حاکمیت و حق تعیین سرنوشت را از مردم ستانده و در دست افراد و یا طبقاتی خاص به انحصار در آورند، و بدنه جامعه را به افراد دنباله‌رو و بله قربان‌گوی قدرت تبدیل کرده، که نه حقی در اداره جامعه دارند، و نه چاره ایی جز تمکین بر آنچه برای شان تعیین می‌گردد و...

برایند غلبه خسارتبار اصولگرایان و تفکر ضد مردمی آنان بر روند کشور، در بُعدِ خارجی باعث سقوط در غرب‌ستیزی افراطگرایانه و خسارتبار چند دهه گذشته، و افتادن در دامن شرق متجاوز، خیانتکار و بدعهد، و اسارت در تحریم‌های کمرشکن هر دوی آنان (غرب و شرق)، که مشترکا باعث به فنا رفتن منابع و منافع ملی ایران و ایرانیان در بعد خارجی شدند.

چنین روندی در فرایند داخلی نیز باعث گسترش نابهنجاری‌های شدید اجتماعی، ناامیدی، فرارسرمایه، عدم سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی، تعطیلی تولید، فرار نخبگان از کشور و پناهنده شدن آنان به دامن کشورهای دیگر در عدد میلیونی، نابودی نیروهای کارساز سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، از جمله احزاب، NGO ها، فرو ریختن توان و اندازه قشر متوسط جامعه و...، قدرتگیری مُخِّرب نظامیان در تمام شئون (اقتصادی، امنیتی، اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی و...) کشور، بی خاصیت شدن تشکل‌های مردمی و... و در یک کلام خانه‌نشینی مردم ایران بود،

که برونداد بروز این خانه‌نشینی و قهر را، در کاهش آمار شرکت کنندگان در انتخابات‌های گذشته و... می‌توان به خوبی مشاهده کرد، بطوریکه اکنون نه رئیس جمهوری با پشتوانه‌ایی قاطع در پاستور داریم، و نه نمایندگان با پشتوانه رای اکثریت مردم، که در پارلمان کشور حقوق مردم را دنبال کنند و...، و به این ترتیب ساختار انتخابی کشور ضعیف و لاغر، و ساختار حاکمیتی غیر انتخابی قدرتمند، پرتعداد، تعیین کننده و... شده است، و امور را به سمت عدم تعادل شدید برده، و همین دشمنان ایران را به طمع نابودی آن انداخته است.

در مجموع، این شرایط باعث شده است که دچار زورگویی طرف‌های خارجی، بی تفاوتی، نارضایتی، ناامیدی و... داخلی شویم، که مهمترین علت آن احساس جدایی و شکاف بین حاکمیت و مردم ایران است، که ایران را اینچنین در دو راهی تسلیم و یا ویرانی در برابر قدرت خارجی می‌بینیم، به حتم اگر خیزش اصلاح‌طلبی را به چنین بلایی گرفتار نمی‌کردند، این توانایی را داشت که ایرانیان را متحد در برابر زیاده‌خواهی خارجی، و انحراف و فساد گسترده داخلی، بسیج کرده، و دچار شرایط اسفبار فعلی نشویم، بقای دلایل بروز انقلاب 57 که همان آزادی و حق تعیین سرنوشت بود، ایران را در بُعد داخلی و خارجی بیمه می‌کرد.

اصولگرایان با مرتکب شدن به چنین خطای راهبردی و خودخواهانه‌ایی، مردم ایران را خانه نشین کرده، خود، دیگران و ایران را در برابر زیاده‌خواهی خارجی و فساد و درهم ریختگی داخلی و... بی‌دفاع کردند، و این خیانت آنان در تاریخ آزادیخواهی و استقلال‌طلبی ایرانیان ثبت خواهد شد. و برای معتقدین به دنیای باقی نیز روشن است که اصولگرایان باید پاسخگوی این حرامخواری‌های سیاسی خود در دیار باقی باشند، که حقوق ایرانیان را بعد از انقلاب‌ها و خیزش‌های مکرر، نادیده گرفته و نقش آنان را در امور خود، به محاق برده، جهت‌گیری درست مردم را را به انحراف بردند.

فریدون توللی (1298-1364)، شاعر و طنز پرداز سرزمین پارس باستان، چنین به نظم گفت که:

آنان که رسم خودسری و کین نهاده‌اند      مانا به مغزشان همه سِرگین نهاده‌اند

جمعی ز جُوع، خسته و بیچاره گشته‌اند     جمعی به پیش، سفره رنگین نهاده‌اند

جمعی، طریق حیله دوستان گرفته‌اند       بر دوش زادگانِ وطن، زین نهاده‌اند

جمعی ز راهِ سستی و بیغیرتی زِ بیم        عُمّالِ جور را سَرِ تمکین نهاده‌اند

کشور خراب و توده پریشان و کار زار      یارب بنای ما بِه چِه آئین نهاده‌اند؟!

منبع : التفاصیل (1324، صفحه 55)

آنچه مسلم است ایران و ایرانیان هزینه‌های بسیاری برای ایجاد تغییر و تحول در وضع خود از طریق انقلاب کردن (به عنوان خسارتبارترین روش جراحی و تغییر اجتماعی) پرداخته‌اند، و روزی خواهد رسید که همه به این نتیجه اساسی برسند که اصلاح و اصلاحات، بهترین و کم هزینه‌ترین روش تعقیب مصالح ملی، در جامعه ایران است که باید جای خود را باز یابد، تا دیگر ایرانیان مجبور نباشند برای تحمیل اصلاح به حاکمیت‌ها، مجبور به انقلاب شوند، خون دهند، ویران شوند و...

در این سالروز حماسه دوم خرداد، یاد و نام همه‌ی کسانی که برای بهینه شدن اوضاع مردم ایران، از جان و مال و آبروی خود دریغ نکردند، و برای اصلاح و اصلاحات خرج کرده و می‌کنند، گرامی باد.

[1] - انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم، نام یک سلسله تغییرات اقتصادی و اجتماعی شامل اصول شش‌گانه است که در دورهٔ پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی و با یاری نخست وزیران وقت علی امینی، اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا در ایران به تحقق پیوست. انقلاب سفید در مرحلهٔ نخست، پیشنهادی شامل شش اصل بود که محمدرضا شاه در کنگرهٔ ملی کشاورزان در تهران در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۴۱، خبر اصلاحات و همه‌پرسی را برای پذیرش یا رد آن به کشاورزان و عموم مردم ارائه داد. پس از آن در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱، عموم مردم نیز در یک همه‌پرسی سراسری، به اصلاحات رأی مثبت دادند. شاه این اصلاحات را انقلاب سفید نامید زیرا انقلابی مسالمت‌آمیز و بدون خون‌ریزی بود. اصول مذکور عبارت بودند از:

اصل اول: اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی

اصل دوم: ملّی کردن جنگل‌ها و مراتع

اصل سوم: فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی

اصل چهارم: سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها

اصل پنجم: اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رأی به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان

اصل ششم: ایجاد سپاه دانش

اصل هفتم: ایجاد سپاه بهداشت

اصل هشتم: ایجاد سپاه ترویج و آبادانی

اصل نهم: ایجاد خانه‌های انصاف و شوراهای داوری

اصل دهم: ملّی کردن آب‌های کشور

اصل یازدهم: نوسازی شهرها و روستاها با کمک سپاه ترویج و آبادانی

اصل دوازدهم: انقلاب اداری و انقلاب آموزشی

اصل سیزدهم: فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی

اصل چهاردهم: مبارزه با تورم و گران‌فروشی و دفاع از منافع مصرف‌کنندگان

اصل پانزدهم: تحصیلات رایگان و اجباری

اصل شانزدهم: تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسه‌ها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران

اصل هفدهم: پوشش بیمه‌های اجتماعی برای همه ایرانیان

اصل هجدهم: مبارزه با معاملات سوداگرانه زمین‌ها و اموال غیرمنقول

اصل نوزدهم: مبارزه با فساد، رشوه‌گرفتن و رشوه‌دادن

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (32)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

انقلاب 57 یک انقلاب اصلاحی بود که این روزها از سوی مردم شعارها و قول و قرارهایش مورد ارزیابی قرار می گیرد، این یکی از آنهاست :

عدالت اجتماعی و فقر زدایی
شعار؛
نفت را به نفع محرومین تقسیم میکنیم یا اقتصاد اسلامی ضامن عدالت است .
در عمل ؛
افزایش نا برابری اقتصادی ، اختلاس های کلان و تمرکز ثروت در نهادهای خاص .
ننیجه ؛
نا آرامی های اجتماعی ( مانند اعتراضات آبان ۹۸ ) و گسترش حاشیه نشینی .
" بی قرار :

استقلال و روابط خارجی
شعار؛
نه شرقی ، نه غربی ، جمهوری اسلامی .
در عمل ؛
وابستگی به بازیگران منطقه ای ( روسیه یا چین ) و تنشهای طولانی مدت با غرب .
نتیجه ؛
انزوای نسبی در نظام بین الملل و تحمیل تحریم های سنگین بر زندگی مردم .
" بی قرار "

حقوق زنان
شعار :
زن در جمهوری اسلامی جایگاه والایی دارد.
در عمل :
تثبیت قوانین تبعیض آمیز ( حق حضانت ، سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها ، حجاب اجباری ).
نتیجه :
مقاومت مدنی زنان ( جنبش دختران خیابان انقلاب ) و افزایش شکاف بین دولت و نسل جوان .
" بی قرار"


مبارزه با فساد
شعار :
فساد ستیزی از اصول انقلاب است .
در عمل :
رسوایی های مالی نهادهای حاکمیتی ( بنیاد های مالی و نهادهای خاص ).
نتیجه :
بی اعتمادی عمومی به ساختار قدرت و رشد اقتصادی غیر رسمی .

سیاست و دین
شعار؛
سیاست غربی امری کثیف و آلوده است . ما سیاست را عین دیانت می دانیم .
در عمل ؛
سیاست ورزی نظام جدید را در قالب " ولایت فقیه " تعریف کردند و نهاد های دینی ( مجلس خبرگان ، قوه قضاییه و سپاه ) را با ساختار حکومتی پیوند زدند .
نتیجه ؛
مفاهیم دینی مانند " عدالت " ، " اخلاق " و " تقوا " به ابزاری برای توجیه تصمیمات سیاسی تبدیل شد.
" بی قرار "

مثال ؛ اعدام های دهه ۶۰ با استناد به " محاربه " با سرکوب اعتراضات با عنوان " دفاع از دین ".
مثال :
استفاده ابزاری از مفاهیم مذهبی در انتخابات های فرمایشی.
نتیجه ؛
دیانت در چشم بخشی از جامعه نه نجات بخش که همدست ستم شد و " سیاست عین دیانت " به بحران بی اعتمادی به نهادهای مذهبی انجامید.
" بی قرار "


استقلال اقتصادی
گفتند :
با اتکا به نفت ، اقتصاد ایران را از وابستگی به غرب نجات میدهیم ( شعارهای دهه ۵۰ شمسی ).
درعمل ؛
صنایع ملی سازی شدند و سیاست های ضد سرمایه داری مانند تقسیم زمین های کشاورزی اجراء گردید .
در ده های بعد ، خصوصی سازی صوری و واگذاری منابع ملی به نهاد حاکمیتی ( مثل بنیادها) باعث شد اقتصاد ایران بیش از پیش به درآمدهای نفتی وابسته بماند .
نتیجه ؛
وابستگی به نفت عمیق تر شد ، تحریم ها و سوء مدیریت ، طبقه متوسط را روز به روز ضعیف تر کرد.
" بی قرار "

عدالت قضایی
گفتند ؛
در حکومت اسلامی ، قاضی عادل ، بی پروا و مستقل است .
در عمل ؛
دادگاههای انقلاب و نهادهای امنیتی ، قضایی جدید تاسیس شدند و قوه قضاییه به ابزاری برای سرکوب مخالفان تبدیل شد ، احکام اعدام سیاسیون و فعالان مدنی ( مانند دهه ۶۰ و اعتراضات ۱۴۰۱) نمونه بارز این تحول است .
نتیجه ؛
عدالت قضایی در اذهان عمومی نه با " انصاف " که با " انتقام " و " حفظ قدرت " گره خورد .
" بی قرار"


وحدت بین شیعه و سنی
گفتند ؛
همه مسلمانان برادرند ، اختلاف بین شیعه و سنی ازبین می رود .
در عمل ؛
سیاست های تبلیغی گسترده ای برای صدور انقلاب به کشورهای اسلامی آغاز شد .
و عملا"حمایت از گروه های شبه نظامی شیعه در منطقه ( حزب اله لبنان یا حشدالشعبی عراق ) و تقابل خصمانه با کشورهای سنی مذهب ( عربستان ) تنش های مذهبی را تشدید کرد.
نتیجه ؛
به بهای وحدت ، شکاف های فرقه ای در جهان اسلام عمیق تر شد.
" بی قرار "


انحلال روسپی خانه ها و تاسیس خانه های عفاف
گفتند ؛
فساد اخلاقی از بقایای نظام طاغوت است . با انقلاب اسلامی ، روسپی خانه ها برچیده شده و جای آن مراکز تربیت اخلاقی ایجاد می شود.
در عمل ؛
روسپی خانه ها به طور رسمی تعطیل شدند . نهادهایی مانند " خانه های عفاف " یا " مراکز باز پروری " تحت نظارت نهاد های دینی ( سپاه و بسیج ) ایجاد شدند.
در عمل پدیده روسپی گری نه ریشه کن شد ، بلکه به شکل زیرزمینی و غیر قابل کنترل گسترش یافت .
" خانه های عفاف " درمواردی به ابزاری برای کنترل اجتماعی زنان بدون حمایت خانوادگی تبدیل شدند.
مثال ، گزارش های سازمان های حقوق بشراز بازداشت زنان بی خانمان یا معتاد تحت عنوان " مبارزه با فحشاء"
نتیجه ؛
جامعه ایران با دوگانگی اخلاقی مواجه شد از یک سو شعارهای پاکدامنی و از سوی دیگر رشد فزاینده آسیب های اجتماعی پنهان.
" بی قرار "

تقلید عوام در فروع دینی و گسترش آن به حوزه سیاست.
گفتند ؛
مردم باید در احکام دینی از مراجع تقلید کنند ، این سنتی اصیل است.
در عمل ؛
نهادهای حاکم ، تقلید در فروع فقهی ( مانند نماز یا روزه ) را تشویق کردند ، رسانه ها و مدارس الگوی " اطاعت از مرجعیت " را ترویج دادند .
این فرهنگ تقلید به تدریج به عرصه سیاست تسری یافت،ترویج شعار" ولی فقیه امام زمان است " و مخالفت با او حرام است .
و تبدیل فتواهای سیاسی رهبری به " وظیفه شرعی " در انتخاباتها حتی در حوزه خصوصی ( سبک زندگی با پوشش ) الگوهای دینی دولتی به اجبار تحمیل شدند.
نتیجه ؛
جامعه به سمتی رفت که " اطاعت " جایگزین " خردورزی" شد و " نقد قدرت " معادل " تکفیر " یا " خرابکاری " تعبیر گردید.
" بی قرار "


جاری کردن " عدالت علوی در جامعه ".
گفتند ؛
حکومت ما ادامه حکومت عدل علی ( ع ) است و ثروت های باد آورده مصادره و بین محرومان تقسیم خواهد شد.
در عمل ؛
دادگاه های انقلاب ، مصادره اموال سرمایه داران وابسته به رژیم پیشین را آغاز کردند .
نهادهایی مانند " بنیاد مستضعفان " برای توزیع منابع بین محرومان تاسیس شدند.
به مرور این نهادها به مراکزی برای انباشت ثروت در دست گروه های خاص تبدیل شدند.
مثال ، ثروت های کلان بنیاد های انقلابی بدون نظارت شفاف .
اختلاس های میلیاردی (پرونده بابک زنجانی یا اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی بانک ها ) نشان داد عدالتخواهی اولیه جای خود را به فساد داده است.
نتیجه ؛
شعار " عدالت علوی " در ذهن بسیاری از مردم با نابرابری طبقاتی و فساد نخبگان حاکم گره خورد .
" بی قرار "

جایگزینی شاه با ولایت فقیه
گفتند ؛
نظام شاهنشاهی استبدادی است ، در جمهوری اسلامی مردم خود حاکم بر سرنوشت خویش اند .
در عمل ؛
قانون اساسی اولیه ، ترکیبی از نهادهای انتخابی ( ریاست جمهوری ) و نهادهای انتصابی ( شورای نگهبان ) تعریف اصل ولایت فقیه در سال۱۳۵۸ به قانون اساسی افزوده شد.
به مرور اختیارات ولی فقیه ( با استناد به " مصلحت نظام " ) از تمام نهاد های انتخاباتی فراتر رفت .
مثال ، تائید یا رد صلاحیت گسترده کاندیداها توسط شورای نگهبان ، تصمیمات کلان اقتصادی یا امنیتی بدون مشورت با مجلس ، نهادهای موازی (سپاه )مستقیما" تحت امر رهبری قرار گرفتند.
نتیجه ؛
تمرکز قدرت در دست یک نفر ( هرچند با عنوانی جدید ) نه تنها حفظ شده بلکه نهادینه تر از گذشته گردید .
" بی قرار "

This comment was minimized by the moderator on the site

اصلاح‌طلبی؛ راه یا مغازه؟

"عباس عبدی"، روزنامه‌نگار در یادداشتی برای هم‌میهن نوشت:

اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان دو موضوع جدا از هم و در عین حال مرتبط با هم هستند

مثل سوسیالیسم یا لیبرالیسم یا اصلاح‌طلبی، که سه کلمه و اسم مصدر هستند که فراتر از حزب و گروه و فرد، ناظر به توصیف سه رویکرد هستند، در حالی که سوسیالیست، لیبرال و اصلاح‌طلب اسم فاعل و ناظر به افراد یا گروه‌هایی هستند که درست یا نادرست خود را منتسب به این سه رویکرد و مکتب می‌دانند و‌ منحصر به هیچ فرد و‌ گروهی نیست.

اتفاقا کمونیست‌ها از هنگامی سقوط کردند که حزب، گروه و فرد خود را داعیه‌دار تمامی کمونیسم دانستند و هر کس غیر از خود را مرتد و تجدیدنظرطلب دانسته و حکم به حذف آنان دادند. این روند میان مذهبی‌ها از هر فرقه و نحله‌ای نیز دیده می‌شود و اسامی فاعلی که خودشان باشند را تنها مصداق اسامی مصدری و‌ مفهومی می‌دانند و دیگران را تکفیر می‌کنند.

چنین رفتاری در رویکردهای لیبرالیستی کمتر دیده می‌شود و اتفاقا بر خلاف تصور اولیه که چنین تساهلی ممکن است به ناپایداری فکری آنان منجر شود، تجربه نشان داده که این گزاره غلط است و این رویکردهای متصلب هستند، که در عمل شکننده‌ترند.

یکی از مشکلات مهم این است که در جریان عمل این دو ویژگی بر هم تطبیق پیدا می‌کنند. همه می‌دانند که کلینکس نام تجاری اولین دستمال کاغذی بود ولی مردم برخی از کشورها، کم‌کم بجای دستمال کاغذی از کلمه کلینکس استفاده می‌کنند در حالی که امروز دهها مارک و نام دیگر وجود دارد. این موضوع در ایران در مورد پودر لباسشویی برف هم صادق است. این خطا در مورد کالاهای مصرفی خطر چندانی ندارد ولی اگر قرار باشد مکاتب فکری و سیاسی را نیز منحصر به گروه اولیه و بنیانگذاران کنیم، خطای بزرگی را مرتکب شده‌ایم.

اصلاح‌طلبی یک رویکرد و شیوه سیاسی است. اساس آن بر پرهیز از خشونت، رفتارهایی با ریسک و هزینه پایین، مشارکت حداکثری مردم، تغییرات گام به گام، به رسمیت شناختن دیگران، دفاع از حاکمیت قانون، دفاع از تناسب قدرت و مسئولیت، دفاع از شفافیت، دفاع از عقلانیت و علم و... در واقع اصلاح‌طلبی مجموعه‌ای از قواعد روش سیاسی برای تحولات مناسب و پایدار است.

اصلاح‌طلبان می‌دانند که این روش صبر و حوصله می‌طلبد البته هزینه‌های آن کم و دستاوردهایش قطعی‌تر و پایدارتر است. در حالی که تجربه نشان داده است روش‌های رادیکال نه تنها پرهزینه است بلکه یا موفق نخواهند شد یا در صورت موفقیت با چنان بحران‌هایی مواجه‌ می‌شوند که برای بقای خود در اولین گام همه اهداف اولیه خود را قربانی خواهند کرد.

خط‌مشی اصلاح‌طلبی که از دوم خرداد سال ۷۶ آغاز شد به مرور زمان و به دلایل گوناگون؛ که پرداختن به آن در اینجا ممکن نیست با چالش‌های فراوانی مواجه شد. گرچه دوره ۷۶ تا ۸۴ بهترین دوره تاریخ جدید ایران از اغلب جهات بود ولی بی‌توجهی اصلاح‌طلبان به تثبیت این دستاوردها ایران را وارد دوره سیاهی کرد که بدون تردید از اغلب جهات سیاه‌ترین دوره تاریخ جدید ایران بود.

متأسفانه برای جبران این دوره و این ضعف پیش‌آمده وارد باتلاق ۸۸ شدند که بجای بهبود، اوضاع را بدتر و امنیتی کرد و همه بدون استثنا زیان دیدند و دست تندترین نیروهای سیاسی را در عرصه عمومی باز کرد.

البته افول اصلاح‌طلبان از پایان و حتی اواسط مجلس ششم آغاز شده بود و ریشه این افول نیز در عدول نسبی از برخی اصول پیش‌گفته بود.

مشکل فقط افول اصلاح‌طلبی نبود بلکه مترادف دانستن اصلاحات با اصلاح‌طلبی بود که عده‌ای شکست و عدم موفقیت یکی را به منزله شکست دیگری تلقی کردند.

مشکل بدتر این بود که برخی از منسوبین به اصلاحات سعی کردند که خود را متولی دائمی اصلاح‌طلبی بدانند و غیر خود را رد کنند در حالی که خودشان بیش از حد از این اصول عدول کردند و امروز هم برخی از آنان تحت همین اسم ولی با رسم دیگری عمل می‌کنند.

در واقع این مشکل محصول یک خطای انحصارطلبانه است. ابتدا باید از اصول اصلاح‌طلبانه دفاع کرد و هر گروهی که به آن اصول ملتزم است حق دارد خود را اصلاح‌طلب بداند. همه نظرسنجي‌‌ها نشان می‌دهند که هنوز اکثریت مردم شیوه اصلاح‌طلبی با تعریف فوق را بر هر شیوه دیگری برای بهبود امور خود ترجیح می‌دهند.

اصلاح‌طلبی یک مغازه نیست یک راه است. همه می‌توانند در آن حرکت کنند اگر بخواهند.

This comment was minimized by the moderator on the site

در آستانه ( زوال سیاسی، مذاکرات ایران و آمریکا و گذار دموکراتیک) May 29, 2025
سعید مدنی

آیا آغاز مذاکرات علنی مجدد ایران و آمریکا حکایت از ورود جمهوری اسلامی به دورهای جدید از مناسبات داخلی و خارجی دارد؟ آیا در صورت توافق جامع یا غیرجامع، انتظار توقف روند فرسایشی و توسعه گریز کنونی کشور واقع بینانه است؟ در صورت توافق و سرازیر شدن احتمالی دلار بیشتر حاصل از این توافق به اقتصاد، آیا جمهوری اسلامی می تواند از تله بحرانهای کنونی خارج شود؟ آیا وقتی نظام ناچار به موافقت برای مذاکره با ترامپ (قاتل قاسم سلیمانی) و نمایندگانش می شود، می توان انتظار داشت که حاضر به گفتگو با منتقدان و مخالفان جدی داخل کشور شود و اپوزیسیون داخل را به رسمیت بشناسد؟ و بلاخره چه نسبتی بین اصلاح رویکرد سیاست خارجی و بهبود روابط ایران و غرب و گذار دموکراتیک وجود دارد؟ پاسخ روشن به همه این سوالات اگر هم ممکن باشد، در این یاداشت نمی توان به همه آنها پرداخت، از این رو در تلاش برای پاسخ به سوالات بالا، برخی ابعاد مهم وضعیت کنونی و چشم انداز پس از مذاکرات بررسی می شود.

سرود شکست انقلاب

فارغ از روایت های رسمی درباره ی انقلاب ۵۷ و نظر به اینکه هیچ انقلابی بدون بسیج تودها و جنبش آشکارا انقلابی رخ نداده، بی تردید می توان واقعه ای را که کمتر از نیم قرن پیش در ایران اتفاق افتاد «انقلاب» نامید. این واقعه مثل بسیاری از انقلابهای پیشین و هم عصر حاصل مجموعه ای از عوامل داخلی و خارجی و وضعیت انقلابی بود. نگاه ساختاری به انقلابها نشان می دهد که مهمترین عامل وقوع آنها –از جمله انقلاب۵۷ - در وهله اول نظام مستقری بوده که به سبب ناتوانی از حکمرانی عادلانه، دموکراتیک و توسعه گرا، جامعه را درگیر ده ها بحران خانمان سوز کرده و به همین سبب عزم ملت را برای به زیر کشاندن حکمرانی نالایق استوار ساخته است. از این رو به طنز باید گفت هیچ انقلابی بدون مساعدت ساختار مستقر، آغاز نشده و به پیروزی نرسیده و به این سبب نقطه عطف های انقلابی فقط حاصل کنشهای انقلابیون مصمم نبوده است. بنابراین اگرچه انقلاب ،۵۷ مثل دیگر انقلابها پیشبینی ناپذیر بود، اما از اوایل دهه ۱۳۵۰ و با تشدید بحرانهای دامنه دار ساختاری و ناتوانی و عدم رغبت رژیم پهلوی به آغاز اصلاحات ساختاری و بنیادین، مسیر بی برگشت انقلاب هموار شد و اراده ملت در بهمن ۵۷ به ثمر نشست ./۱

آنچه گفته شد به معنای آن نیست که علل و فرآیندهای انقلابی را از دیدگاهی غیر ارادی تحلیل کنیم یا نقش نیروهای داخلی و خارجی را در وقوع و پیروزی انقلاب نادیده بگیریم. بی تردید در جریان وقوع هر انقلابی، گروههای گوناگون سیاسی و اجتماعی تلاش می کنند در جای درست تاریخ بایستند. اندیشه تغییرات انقلابی پیرامون آرمانهای بزرگ از جمله آزادی، عدالت، برابری و توسعه در دوران جوشش انقلابی هژمونی خود را بر طیف معمولاً گسترده ای از نیروهای سیاسی و اجتماعی تحمیل می کند و توده های بسیج شده و انقلابیون، مفتون رویایی می شوند که اغلب صادقانه تصور کرده اند یا برای آنها ترسیم شده است.
اما آنچه در انقلابهای معاصر اغلب شاهد بوده ایم، آرزوهای برباد رفته در صبحگاه پیروزی انقلابها پس از اسقاط رژیم پیشین و استقرار رژیم انقلابی است. با دشواری می توان این تمایز و شکاف بین خواستها و آرمانهای انقلابی و رفتار و عملکرد رژیم انقلابی را امری ذاتی انقلاب دانست؛ اما بی شک فرآیند انقلابی به خاطر برخی ویژگیهای اجتناب ناپذیر –مثل ترکیب ائتلافی انقلابیون، کسب مشروعیت خلل ناپذیر رژیم انقلابی در سالهای اول پس از پیروزی که آن را مستعد اقتدارگرایی می کند، کسب وجاهت بخشی از رهبران انقلابی که به آنها خصیصه ای کاریزماتیک می بخشد و بسیاری علل دیگر -احتمال فاصله گرفتن رژیم انقلابی از آرمانها و مطالبات دموکراتیک را بیشتر می کند. بزرگی در اواسط قرن بیستم گفت: «انقلابها به مثابه جنبشها حقیقت هستند اما به مثابه رژیمها، دروغ»؛ بنابراین اگرچه موفقیت نسبی انقلابهایی مثل انقلاب انگلستان و به میزان کمتر انقلابهای فرانسه، مکزیک، الجزایر در افزایش آزادیهای سیاسی و کاهش نابرابریها قابل توجه است، منازعات خشونت آمیز در میان کمتر از ۲۰ انقلاب بزرگ از قرن هجدهم تا قرن بیستم انکارناپذیر است و فجایع زیادی به بار آورده است. علاوه بر انقلاب ،۵۷ نمونه برجسته انقلاب مشروطه در ایران -با همه خشونت پرهیزی آن- گواه ناکامی انقلابها در تحقق مطالبات مردم به خروش آمده است.

اما آیا محقق نشدن اهداف انقلاب مشروطه یا انقلاب ۵۷ یا دهها انقلاب ناکام دیگر را میتوان دلیلی بر نفی آن انقلاب های بزرگ دانست؟ نفس اشتیاق یک ملت به انقلاب ( لحظه انقلابی) به معنای حرکت به سوی وضعیتی «جز این» یا وضعیتی است که به تصور انقلابیون به مراتب بهتر از وضع کنونی است و از این رو ارزش خطر کردن دارد.

تحقق آزادی و دموکراسی و عدالت، برابری و دیگر ارزشها و آرمانهایی که اراده ی ملت را برای انقلاب برمی انگیزد، هدف غایی انقلاب است و به همین سبب بسیار مهم؛ اما به همان میزان فعلیت یافتن تواناییهای یک ملت در لحظه ی پرشور انقلابی است که با سقوط دیکتاتور به چشم میآید و ارزشهای ویژه ی خود را دارد؛ اگرچه، امروز همه به خوبی می دانیم که ساقط شدن دیکتاتور، ضمانتی بر تامین آزادی و عدالت و دموکراسی نیست. بیش از دو قرن پیش، کانت در جستار «روشنگری چیست؟» نوشت: «شاید یک انقلاب به خودکامگی فردی یا به رژیمی ستمگر یا چپاول پایان دهد، اما انقلاب به خودی خود هرگز نمی تواند در شیوه های اندیشه، اصلاح واقعی به وجود آورد بلکه برعکس خرافات جدیدی جای خرافات پیشین را میگیرد و برای کنترل توده ی بی فکر یوغ عبودیت تازهای را به گردن او می فکند.»

بنابراین نه به خاطر تجلی روح ملت ایران در انقلاب ۵۷ می توان معصومیتی برای نظام پس از آن قائل شد و نه می توان به سبب وضعیت فاجعه آمیزی که امروز جمهوری اسلامی بر مردم ایران تحمیل کرده، ارزشها و اصالت انقلاب ۵۷ را انکار کرد. شاید مهمترین آموزه ی تجربه ی انقلاب و بیش از چهار دهه نظام حاصل از آن انقلاب جز این نیست که انقلاب استراتژی معصوم و بی بدیلی برای تغییر نیست، اگرچه و در عین حال هیچ بنی بشری قدرت و دانش آن را ندارد که تضمین کند ملت، امروز یا فردا به سوی یک جنبش انقلابی متمایل نشود؛ زیرا ما انقلاب نمی کنیم، انقلاب می شودو در آن لحظه ناچار از انتخاب یکی از دو سوی منازعه ی انقلابی هستیم. به هر حال انقلاب به مفهوم متعارف آن استراتژی تغییری پرهزینه، کم بازده و پرخطر است.
اکنون در آستانه نیمه ی دوم از دهه ی پنجم جمهوری اسلامی بین آنچه بر کشور جریان دارد با آنچه در انقلاب ۵۷ ملت انتظار داشت، شکافی است که هر روز بر عمق آن افزوده می شود و چشم اندازی از امکان ترمیم آن وجود ندارد. به این ترتیب اگر متفکر فرانسوی، دوتوکویل نوشت «فتح زندان باستیل پیروزی انقلاب نبود بلکه پایان انقلاب بود»، مگر نه این است که ۲۲ بهمن ۵۷ و فتح تهران نیز پایان تمنای آرمان های عدالت، آزادی، دموکراسی و توسعه بود که صدها و بلکه هزاران انسان برای تحقق آنها قربانی شدند.

از سال ۱۳۵۸تلاش برای پی ریزی نظام جدید بر ویرانههای رژیم پیشین به کشمکش و جدال بین طیف نیروهای حاضر در انقلاب ضداستبدادی- ضدسلطنتی منجر شد که در نهایت با پیروزی بخش سنتی ذیل رهبری روحانیت و تلاش آنها برای صورتبندی جمهوری اسلامی به مثابه ی پروژه ای دینی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی- اخلاقی آغاز شد. بیش از ۴۰سال سرمایه های ملی صرف این پروژه شد تا ایران را به نقطه ی کنونی برساند. اکنون و در سالهای پایانی دهه ی پنجم جمهوری اسلامی شایسته است تا بر پایه ی شواهد و قراین، حاصل و برون داد پروژه ی جمهوری اسلامی ارزیابی شود.

جمهوری اسلامی به مثابه ی پروژه ای دینی-مذهبی

نزدیک به نیم قرن فرصت بود تا نظامی که به نام دین و شرع پایه های خود را بنا کرده بود، جامعه ای تراز نوین، دینی و شرعی را پی ریزی کند و به اتکای آن بر جهانیان فخر فروشد. اما بنا بر شواهد و قرائن بسیار، فرزندان جمهوری اسلامی که در مهد این نظام متولد شدند، در نهادهای ایدئولوژیک زده ی آن پرورش یافتند و اکنون در ردیف گروههای سنی جوان و میانسال قرار دارند، بسیار کمتر از نسلی که پیش از انقلاب متولد و در دفاع میهنی جنگ عراق علیه ایران مشارکت داشت، دل در گرو ایدئولوژی و مبانی دینی جمهوری اسلامی دارد. برای مثال یکی از پایه های بنیادین اندیشه جمهوری اسلامی تاکید بر پیوند دین و حکومت (ولایت فقیه) بود که طی سالها نیز در رسانه های رسمی، منابر، مدارس و دانشگاهها ترویج شد و موضوع مناقشهای جدی در مجلس خبرگان قانون اساسی اول بود. اما امروز و بر اساس نتایج نظرسنجی های رسمی منتشره در سال ۱۴۰۲حدود ۷۳درصد جمعیت ۱۵سال و بیشتر، موافق جدایی دین از سیاست (دولت) هستند. جالب آنکه بیش از ۲۰سال پیش یعنی در سال ۱۳۷۹حدود ۴۰درصد جمعیت موافق این نظر بودند. بنابراین طی دو دهه ی اخیر تعمیق شکاف بین نظر و دیدگاه ملت و نظام بیشتر نیز شده است.

شاخص مهم دیگر روند افول گرایش دینی به ویژه دین شرعی در میان ایرانیان است. در سال ۱۳۷۹حدود ۹۴درصد ایرانیان ۱۵سال به بالا اعلام کرده بودند به روز جزا (معاد) اعتقاد دارند، در سال ۱۴۰۲سهم این گروه به ۷۷درصد کاهش یافت. پیش از انقلاب وقتی در سال ۱۳۵۴از پاسخ دهندگان سوال شد آیا نماز می خوانند، ۸۳درصد پاسخ مثبت دادند، اما در سال ۱۴۰۲در پاسخ به همین سوال ۵۵درصد پاسخشان مثبت بود. دیگر یافته ها در سال ۱۴۰۲ نیز نشان می دهد ۴۰.۳درصد جمعیت هیچ وقت قرآن تلاوت نمی کنند، ۳۱.۹درصد هیچ وقت نماز نمی خوانند، ۳۶.۹ درصد هیچ وقت روزه نمی گیرند، ۶۱درصد هیچ وقت به نماز جماعت نمی روند، ۵۷درصد مرجع دینی ندارند و ۵۶.۵ درصد اعتماد کم و خیلی کم به روحانیون دارند. در همین مطالعه ۸۵درصد پاسخ دهندگان گفته اند دینداری مردم نسبت به ۵سال گذشته کمتر شده و ۸۱.۱ پیشبینی کرده اند در ۵سال آینده جامعه غیردین دارتر خواهد شد.
این اعداد و آمار فقط مشتی نمونه ی خروار است. مقایسه ی این یافته ها با گزارشهای منتشره درباره وضعیت دینداری سالهای پایانی رژیم پیشین نشان از افول جدی دینداری در چهارچوب معیارها و ترازهای جمهوری اسلامی دارد که به معنای آن است که صرف حجم بزرگی از منابع ملی به منظور ترویج دین و اندیشه ی دینی راه به جایی نبرده و فقط به هدر رفتن منابع ملی انجامیده است. بنابراین جمهوری اسلامی به مثابه ی یک پروژه ی دینی با شکست جدی مواجه شده است. شاید این نیز یکی از طنزهای تاریخ باشد که جمهوری اسلامی زمینه ساز یا لاقل تسریع کننده ورود جامعه ایران به عصر پسا دینی شده است.

جمهوری اسلامی به مثابه ی پروژه ای اجتماعی-اخلاقی

آیا جمهوری اسلامی طی سالها حاکمیت خود جامعه ای از نظر اخلاقی و اجتماعی سالم تر ساخت؟ شواهد غیرقابل انکار منتشرشده از سوی منابع رسمی نشان می دهد ابعاد و گستردگی مسائل، مشکلات و آسیبهای اجتماعی جامعه ایران در مقایسه با چهار دهه پیش، از نظر کمی و کیفی تشدید شده و در اغلب حوزه های اجتماعی به مرزهای بحرانی و نگران کننده ای رسیده است. مطابق گزارش جهانی شادکامی بنیاد ایپسوس، رتبه ی شادکامی مردم ایران در میان ۱۵۶کشور جهان ۱۴۶است و لذا ایران کشوری ناشاد ارزیابی شده است.

ناشاد بودن را شکلی از افسردگی جمعی تلقی می کنند و به معنای آن است که شهروندان از کیفیت زندگیشان رضایت ندارند. در سال ۲۰۲۳در حالی که میانگین جهانی خودکشی ۹.۴۸مورد در ۱۰۰هزار نفر گزارش شده بود، این شاخص برای ایران ۸.۱۵مورد در ۱۰۰هزار نفربرآورد شد که فاصلهای تا میانگین جهانی ندارد. نکته ی نگران کننده، شتاب روند افزایش خودکشی در ایران است؛ برای مثال تعداد موارد خودکشی منجر به مرگ در سال ۱۴۰۲در مقایسه با ۱۳۹۸حدود ۴۷.۸درصد رشد داشته است.

میزان خودکشی در گذشته در ایران به قدری پایین بود که در ردیف مشکلات اجتماعیِ در اولویت قرار نمی گرفت؛ اما اکنون این نرخ در برخی استانها مثل کرمان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال بختیاری و قم از میانگین جهانی بالاتر است. علاوه بر این، گزارشهای متعدد از افزایش تمایل به مصرف انواع مواد مخدر و محرک خبر می دهد. در این میان وضعیت مصرف الکل بسیار وخیم تر است. در سال ۱۳۹۸در بین جمعیت ۱۵تا ۶۴سال ۵.۴میلیون مصرف کننده مشروبات الکلی بوده اند که ۳۷درصد آنها در سنین ۱۵تا ۱۸سال بوده اند. گزارشها حاکی از شیوع بسیار بالای الکل در میان زنان و دختران، نوجوانان و جوانان و برخی حرفه ها از جمله رانندگان است. مطابق برخی گزارشها برآورد میشود شیوع مصرف الکل از ۴درصد جمعیت در سال ۱۳۹۴به ۹.۳درصد در سال ۱۳۹۸رسیده و برخی شواهد حکایت از ادامه شیوع فزاینده مصرف الکل دارد. وضعیت مصرف سایر مواد به ویژه شیشه سالها است که از خط قرمز عبور کرده است.

در حالی که جمهوری اسلامی ادعا می کرد تمام تلاش خود را مصروف تحکیم نظام خانواده کرده، شواهد نشان می دهد با وجود صرف هزینه های بسیار روندهای وقوع طلاق و ازدواج بسیار نامطلوب است. در فاصله سالهای ۱۴۰۰تا ۱۴۰۲ تعداد ازدواج از ۵۷۳هزار مورد به ۴۸۱هزار مورد کاهش یافته است. به علاوه شاخص نسبت طلاق به ازدواج در همین دوره ی زمانی از ۰.۳۶به ۰.۴۲افزایش یافته که حاکی از پیشی گرفتن رشد طلاق نسبت به ازدواج است. شاخص های وضعیت مسکن، آموزش و سلامت نیز روند بسیار نامطلوبی را نشان می دهد که در این مختصر اشاره به همه ی آنها ممکن نیست. تنها برای نمونه یادآور می شود که ۷۰درصد دانش آموزان ایرانی عملکرد آموزشی کمتر از متوسط جهانی دارند. روند نگران کننده ی وضعیت اجتماعی موجب کاهش جدی احساس امنیت مردم شده است.

در پیمایش سال ۱۴۰۲حدود ۳۰درصد پاسخ دهندگان با گزاره ی «ایران کشوری امن است» مخالف بوده اند. احساس ناامنی در گروههای سنی جوان و زنان بسیار بیشتر از دیگر گروههای سنی و مردان گزارش شده است. برای مثال ۴۵درصد جوانان زیر ۳۰سال با گزاره ی مذکور درباره ی امن بودن ایران مخالف بوده اند.

جمهوری اسلامی به مثابه ی پروژه ای اقتصادی

وقتی درباره ی اقتصاد ایران سخن می رود، انبوهی از واژه ها مثل فساد، تورم، نابرابری، فقر و توسعه نیافتگی به ذهن هجوم می آورد که جز تحقیر و استثمار ملی پیامی ندارد. روند شاخصهای اقتصادی از فقیرتر، نابرابرتر و نامولدتر شدن جامعه ی ایران طی دهه های گذشته به ویژه از آغاز دهه ی ۱۳۹۰به بعد حکایت دارد. در این دهه درآمد سرانه ایرانیان ۳۴درصد کاهش یافته است؛ برای مثال در حالی که درآمد سرانه ی ایرانیان در سال ۱۳۹۰برابر با ۷.۴میلیون تومان بود، این شاخص در سال ۱۴۰۱به ۵.۲میلیون رسیده که معنایی جز استثمار ملی و فقیرتر شدن مردم ایران ندارد.

گزارشهای متعدد حاکی از ریزش حداقل یک سوم جمعیت کشور به زیر خط فقر مطلق است. تعداد خانواده های مستاجر که به زیر خط فقر سقوط کرده اند، تنها در فاصله سالهای ۱۳۹۵تا ۱۴۰۱حدود ۴۸درصد اضافه شده است. فقر عمومی جمعیت موجب کاهش مصرف مواد مغذی و تامین حداقل کالری شده؛ برای مثال در حالی که سرانه ی روزانه ی مصرف گوشت برای هر فرد در یک جامعه سالم حداقل ۷۵گرم است، این شاخص در ایران به ۳۵گرم رسیده است. علاوه بر این سرانه ی مصرف لبنیات خانوارهای ایرانی بین یک دوم تا یک سوم یک جامعه ی سالم است. در سال ۱۴۰۳نرخ تورم مواد خوراکی از مرز ۵۰درصد فراتر رفت. علاوه بر فقر، نابرابری نیز انسجام اجتماعی را در معرض خطر قرار داده است. در سال ۱۴۰۱نسبت هزینه ی دهک دهم (ثروتمندترین) به دهک اول (فقیرترین) ۱۲.۸برابر بود که در سال ۱۴۰۲به ۱۳.۹برابر رسید.

وضعیت تولید ناخالص داخلی که نشان دهنده ی قدرت ملی و حجم اقتصاد است نیز روندی اسفبار دارد. برای مثال در حالی که در سال ۱۳۶۳اقتصاد ایران بر حسب شاخص مذکور دو برابر اقتصاد عربستان سعودی بود، در سال ۱۴۰۲ این شاخص در ایران معادل ۳۱۰میلیارد دلار شد که فقط حدود یک ششم ارزش شرکت آرامکو عربستان است. مطابق گزارشهای منتشرشده در سال ( ۱۳۵۵/ ۱۹۷۶) تولید ناخالص داخلی ایران ۶۸میلیارد دلار و بالاتر از تولید ناخالص داخلی ترکیه معادل ۵۱ میلیارد دلار و کره جنوبی معادل ۳۰میلیارد دلار بود. اما در سال (۱۴۰۱/ ۲۰۲۲) تولید ناخالص داخلی ایران ۳۷۰میلیارد دلار شده که بسیار کمتر از تولید ناخالص ترکیه معادل ۱۱۳۰میلیارد دلار و کره جنوبی معادل ۱۷۱۳میلیارد دلار بود. در ۲۰سال ۱۳۸۰تا ۱۴۰۰درحالی که رشد تولید ناخالص داخلی ایران۳۶ برابر شده، رشد نقدینگی ۱۰۲۵۰برابر شده است. بر اساس گزارشها فقط در سالهای ۱۴۰۱و ۱۴۰۲برآورد می شود که حداقل ۱۶میلیارد دلار سرمایه ی ایران به خارج از کشور منتقل و حجم قاچاق سالیانه نیز حدود ۳۱میلیارد دلار برآورد شده است. فساد ساختاری ایران بر انداز، وضعیتی به مراتب بدتر را نشان می دهد و رتبهی ایران از این حیث در میان ۱۸۰کشور به ۱۴۹رسانده است. پروژه ی اقتصادی جمهوری اسلامی مدتهاست به شکست و فروپاشی رسیده است. کاربرد مکرر مفهوم حسابداری «ناترازی» برای توصیف ورشکستگی اقتصادی توسط مقامات کشوری به ویژه رئیس جمهور، تنها تلاشی ناکام است برای سرپوش گذاشتن بر ابعاد گسترده بحران کنونی و بی کفایتی نظام حکمرانی و دعوت به سطحی نگری.

پروژه سیاسی جمهوری اسلامی

با سقوط دیکتاتور جنایتکار سوریه بشار اسد، بنیانهای استراتژیک جمهوری اسلامی موسوم به عمق استراتژیک به شدت فرو ریخت. فارغ از قضاوت درباره ی تعارضات سیاست خارجی نظام با منافع ملی، سالها سرمایه گذاری و تحمیل هزینه بر مردم ایران برای حضور سیاسی، نظامی و امنیتی در کشورهای منطقه به یکباره بر باد رفت. تحولات در لبنان، عراق و حتی یمن به تدریج نادرستی این سیاستهای منطقه ای و بین المللی را نشان می دهد. ابعاد دیگر سیاست خارجی نظام از جمله اتکا به شرق به ویژه چین و روسیه و در برابر تشدید بحران در روابط با کشورهای اروپایی و آمریکایی، ضمن نقض بسیاری از موازین قانون اساسی و اصل استقلال، عواقبی جدی برای حیات و امنیت ملی و توسعه ی ایران داشته است. آیا در یک صد سال گذشته می توان دورهای را نشان داد که پیروزی یکی از دو نامزد ریاست جمهوری آمریکا موجوب کاهش حدود ۳۰ درصدی ارزش پول ملی ایران شده باشد؟ در چنین شرایطی استقلال سیاسی و اقتصادی معنا دارد؟

فارغ از سیاست خارجی، سیاستهای داخلی نیز غیرقابل دفاع بوده، روند سقوط سرمایه ی اجتماعی، مشارکت عمومی را تشدید کرده، و با تضعیف نهادهای انتخابی در برابر نهادهای انتصابی، ایران را در ردیف یکی از کشورهای ناقض جدی حقوق بشر قرار داده است.

مطالعات اخیر درباره ی وضعیت سرمایه ی اجتماعی و اعتماد مردم به نظام همگی موید این ادعا است.

در فاصله ی سالهای ۱۳۷۹تا ۱۴۰۲سهم کسانی که معتقدند حکومت به نظر مردم اهمیتی نمیدهد و سهم کسانی که ارزیابی منفی از عملکرد حکومت دارند افزایش یافته است. این وضعیت روند مهاجرت ایرانیان، به ویژه گروههای تحصیل کرده، به خارج از کشور را افزایش داده است. برای مثال بنابر نظرسنجی موسسه گالوپ متوسط جهانی تمایل به مهاجرت در سطح جهانی ۱۶درصد گزارش شده است. این شاخص در ایران از ۱۴.۷درصد در سال ۱۳۸۲به ۳۸.۶درصد در سال ۱۴۰۲رسیده است. شاخص تمایل به مهاجرت جمعیت ۱۵تا ۲۹سال در سال ۱۴۰۲ به ۵۴،۱ درصد رسیده است؛ یعنی بیش از نیمی از جوانان مایلند در کشور دیگری مقیم شوند و زندگی کنند. در میان ۱۳۳کشور جهان رتبه ی ایران در جذب و نگهداری نخبگان ۱۱۲است. مطابق گزارشهای منتشره ۷۰تا ۹۲درصد دانش آموزان مدال آور المپیادی، مهاجرت دائمی کرده اند.

از اواخر دهه ی ۱۳۹۰موج نارضایتی عمومی منجر به دامنه ی وسیعی از اعتراضات جمعی و جنبشها، شورشها و خیزشهای اجتماعی شده است. به گفته ی رئیس قوه قضاییه فقط در جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ نزدیک ۹۰هزار پرونده ی قضایی تشکیل شد. یکی از نمودهای غیرقابل انکار نارضایتی عمومی را می توان در مقاومت مدنی در تحریم انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۳مشاهده کرد. در دور اول این انتخابات به رغم به کارگیری تاکتیک تایید صلاحیت پزشکیان نرخ مشارکت به ۳۹.۹درصد سقوط کرد که پایینترین میزان مشارکت پس از انقلاب ۵۷ است، البته در دور دوم این رقم به ۵۰درصد نزدیک شد. در همین انتخابات در ۲۹استان کشور میزان مشارکت کاهش یافت و در کردستان به ۲۳درصد رسید.

چشم انداز ایران فردا

آنچه گذشت مروری مختصر و سریع بود بر روند ۴۵ساله ی تجربه ی جمهوری اسلامی. با در نظر گرفتن انبوهی از اطلاعات و آمار که در اینجا امکان مرور همه آنها نبود، می توان تصویری به مراتب روشنتر و شفافتر از راه طی شده ارائه داد. عموماً در واکنش به وضعیت کنونی غیر قابل دفاع شاخصهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، مسئولان نظام به مجموعه ای از تغییرات مثبت در زمینه ی برق رسانی، گازرسانی، آبرسانی و موفقیتها در زمینه های بهداشت، آموزش و امثال آن اشاره می کنند. اگرچه اغلب این ادعاها قرین به صحت است اما ظاهراً مدعیان فراموش میکنند که این دستاوردها حاصل هزینه کرد میلیاردها دلار منابع ملی و نزدیک به نیم قرن هزینه فرصت از دست رفته یک ملت است. فارغ از هرگونه تایید یا رد الگوی توسعه در کشورهایی مثل ترکیه و کره جنوبی، برآوردهای کارشناسان نشان می دهد اگر ایران طی دههه ای گذشته روندی مشابه با گذار دموکراتیک در ترکیه یا کره جنوبی داشت، تولید ناخالص داخلی آن در مقابل ۳۷۰میلیارد دلار کنونی به ترتیب معادل ۱۵۰۰میلیارد دلار و ۳۹۰۰میلیارد دلار بود.
از این گذشته در طول دهه های اخیر شاخصهای توسعه انسانی به ویژه آموزش و سلامت حتی در کشورهای آفریقایی نیز روند مثبتی داشته و برای مثال نرخ امید به زندگی در سطح جهانی افزایش قابل ملاحظه یافته است.

با توجه به تجربه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و دینی- مذهبی جمهوری اسلامی به نظر می رسد اکنون برجسته ترین و موفق ترین ویژگی جمهوری اسلامی، وجوه امنیتی- نظامی آن است که به اتکای آن توانسته وضعیت موجود را کنترل و اعتراضات دامنه دار گروههای مختلف اجتماعی را سرکوب کند. آیا با وجود روند وضعیت نابسامان ساختاری که پیش از این توضیح داده شد، جمهوری اسلامی می تواند به اتکای قدرت امنیتی- نظامی و دستاوردهای حاصل از توافق با آمریکا امیدوار به تداوم وضع موجود باشد؟

از اوایل دهه ۱۳۷۰تا امروز شاهد دو موج اعتراضی و ورود به موج سوم شورش، خیزش و جنبش علیه وضعیت موجود بوده ایم. موج اول اعتراضی از اوایل دهه ۱۳۷۰و در پی واکنش اقشار و طبقات محروم و حاشیه نشین شهرهای بزرگ نسبت به تنگناهای معیشتی حاصل از اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی شکل گرفت. شورشها در مشهد، اسلامشهر تهران، کرج و اراک از رخدادهای برجسته موج اول بود. تحرکات سیاسی حاصل از جنبش اصلاح طلبی و همچنین اعتراضات نسبتاً وسیع دانشجویی به ویژه در سالهای ۱۳۷۸و ۱۳۸۱در این دوره رخ داد.

موج اول که با مطالبات اقتصادی شروع شده بود به تدریج وجوه سیاسی پیدا کرد و در جنبش اصلاحی سرریز شد و شکافهای درون جمهوری اسلامی را بیش از گذشته فعال کرد.

موج دوم از سال ۱۳۸۸و در پی اعتراض علیه تقلب انتخاباتی آغاز شد که بدواً وجه سیاسی آن برجسته تر از سایر وجوه بود و موفق به بسیج اقشار متوسط و گروههای تحصیلکرده شهری شد. اعتراضات دی ماه ۹۶و آبان ۹۸نیز اگرچه با مطالبات اقتصادی آغاز شد به سرعت جهت گیری رادیکال سیاسی علیه جمهوری اسلامی پیدا کرد. موج دوم با شتاب از منطق دوگانه اصلاح طلب- اصولگرای درون نظام سیاسی فاصله گرفت و به تدریج هویت سومی متکثر و مستقل از آن دو و متکی به جامعه مدنی را شکل داد.
خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱اگرچه در پیوند با اعتراضات موج دوم از خصایص آنها برخوردار بود، اما با نشان دادن تفاوت هایی خبر از ورود به موج سوم اعتراضات می داد. در پایان این اعتراضات ۱۰۰روزه و تحولات پس از آن زمینه برای برآمدن موج سوم اعتراضات فراهم آمده که هنوز بحث درباره مشخصه های آن زود هنگام است، اما احتمال می رود موج سوم با اولویت مطالبات اقتصادی حامل تلفیقی از اعتراضات به وضعیت سیاسی و اقتصادی باشد و احتمالاً فراگیری آن بسیار بیشتر از دو موج قبلی خواهد بود.

چنانکه پیش از این توضیح داده شد جمهوری اسلامی مبتلا به مشکلات عمیق ساختاری است و تبعات حاصل از توافق با آمریکا به ویژه گشایش نسبی در تامین منابع محدود ارزی و تزریق دلار به این موجود سراسر بحران، بدون اصلاحات عمیق ساختاری نه تنها بهبود جدی در وضعیت آن ایجاد نمیکند، بلکه حتی ممکن است وضعیت نابسامان کنونی را بسیار وخیمتر کند. تجربه دهه ۱۳۵۰ پهلوی نشان داد که افزایش درآمدهای ارزی و تزریق آن در نظامی سراسر ناکارآمد، فاسد و بحرانی نمیتواند گشایشی جدی در وضعیت کنونی پدید آورد. سالها است که بسیاری ناظران و صاحب نظران تاکید میکنند که با وجود شواهد بسیار مبنی بر بحران در نظام، ریشه و علت بحرانها، ساختار سیاسی حاکم بر کشور است و بدون اصلاح این ساختار سیاسی و آغاز فرآیند دموکراسی سازی، تزریق دلار حاصل از کاهش تنش ایران و غرب نمی تواند بهبود اساسی میان مدت و بلند مدت در وضعیت ایجاد کند. اکنون مشکلات ایران به ویژه مسائل اقتصادی، بسیار پیچیده و بحرانی تر از پیش شده است، و انتظار اینکه دولت (قوه مجریه) یا حتی سه قوه بتوانند وضعیت موجود را سامان دهند و از شدت بحرانها به طور پایدار بکاهند خطا است؛ زیرا منشا و دلیل بحرانها فراتر از دولت و در کلیت نظام حکمرانی است. برای مثال قیمت ارز به میزان فروش نفت و درآمدهای ارزی حاصل از آن وابسته است و فروش نفت به سیاست خارجی، و فرمان سیاست خارجی در دستان رهبری نظام.

گفته شده سقوط حکومتها در امواج انقلابی تحت تاثیر سه عامل قرار دارد: ۱) زوال منابع و فشار مالی، ۲) شکاف نخبگان در قدرت و۳) توانایی بسیج از سوی مخالفان. ارزیابی دقیق این سه عامل در این مختصر نمی گنجد. اما در یک نگاه کلی به نظر می رسد هر سه به سود تحول و تغییر حرکت می کنند. البته این وضعیت نباید به ساده انگاری درباره ی روند تحولات ایران از جمله مشابه سازی با تحولات سوریه و سقوط یازده روزه بشار اسد یا حتی انقلاب ۵۷و امثال آن منجر شود. عوامل موثر در تحولات ایران امروز فراتر از سه عامل مذکور بسیار پیچیده هستند و لذا پیش بینی فرایند تغییر را بسیار دشوار می سازند. در برابر چنین شرایطی جمهوری اسلامی دیر یا زود ناچار است یا به تبعیت از خصلت پراگماتیستی خود –که برای مثال با استناد به صلح امام حسن (ع) مذاکره با قاتل قاسم سلیمانی را توجیه میکند -چرخشهای بزرگی را اتخاذ کند و با به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و رای و نظر مردم به تغییرات ساختاری در مسیری کم هزینه و خشونت پرهیز تن دهد یا با ادامه وضع موجود منتظر آیندهای بی ثبات تر، مبهم وغیرقابل کنترل و پرهزینه برای ایران باشد و هزینه های انحصار پروژه ی جمهوری اسلامی به مثابهی یک پروژه ی صرفاً نظامی- امنیتی را برملت ایران تحمیل کند، اما به قول معروف به نیزه می توان تکیه کرد اما بر روی آن نمی توان نشست.

در این میان شواهد مورد اشاره نشان می دهد توافق با غرب و مشخضاً آمریکا، اگرچه ممکن است موقتاً به گشایش هایی در اقتصاد بیمار و رنجور ایران منجر شود و قدری از شدت بحرانها بکاهد، اما نمی تواند چاره مشکلات عمیق ساختاری باشد. اگرچه نتایج مذاکرات پیچیده کنونی با آمریکای ترامپ هنوز روشن نیست، اما فارغ از خوشبینی های گزاف برخی حامیان مذاکره مبنی بر پیش بینی سرمایه گذاریهای تریلیارد دلاری آمریکا در ایران و همین طور بد بینیهای افراطی گروه مقابل، به نظر می رسد محتمل ترین گزینه توافقی کوتاه مدت، محدود و غیرجامع است که خطر بمباران مناطق حساس در ایران را کاهش داده و به توقف یا تمدید فرصت فعال سازی مکانیسم ماشه و متقابلاً محدود شدن غنی سازی خواهد انجامید و صد البته که اگرچه این حد از توافق احتمالی نمی تواند نوشداروی بحرانهای متعدد، متکثر و درهم تنیده جمهوری اسلامی باشد اما قدری از فشار فزاینده بر معیشت مردم به ویژه گروههای کم درآمد خواهد کاست و از همین رو باید از آن استقبال کرد. روشن است که بدون چرخش اساسی در سیاست های داخلی، پذیرش حق حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت مردم ایران و آغاز اصلاحات ساختاری در تمامی ارکان نظام با به رسمیت شناختن منتقدان و مخالفان، حتی در صورت توافق ایران و آمریکا، چشماندازی جز ادامه روند کنونی و تشدید بیش از پیش بحرانها و افزایش تنش ها متصور نیست. در این فرآیند مقاومت مدنی مردم ایران نقش فزایندهای ایفا میکند. تقویت مقاومت مدنی نه تنها مانع از هر گونه فاجعه مداخله دیگر کشورها در فرآیند تحولات دموکراتیک ایران می شود؛ بلکه احتمال گذار دموکراتیک را در مسیری خشونت پرهیز تقویت می کند./۲


زندان دماوند اردیبهشت ۱۴۰۴

۱-در فاصله سالهای ۱۳۴۵تا ۱۳۵۵سهم خانوارهای شهری شش نفری که در یک اتاق زندگی میکردند، از ۳۶درصد به ۴۳درصد رسید. در همین فاصله نرخ مرگ و میر کودکان افزایش جدی داشت و از نظر خدمات بیمارستانی و نسبت تخت به جمعیت ایران در ردیف پایین ترین کشورهای خاورمیانه بود. در سال ۱۳۵۵هنوز ۶۸درصد بزرگسالان بیسواد بودند و کمتر از ۴۰درصد کودکان لازم التعلیم تحصیلات عمومی تا دیپلم را تمام می کردند. در حالی که ایران در اوایل دهه ۱۳۴۰ صادر کننده محصولات غذایی بود، در اواسط دهه ۱۳۵۰سالیانه تنها یک میلیارد دلار صرف واردات محصولات کشاورزی می شود. اینها فقط شواهد مختصری از وضعیت عمومی مردم در اوج درآمد نفتی در دهه ۱۳۵۰و در آستانه انقلاب ۵۷است. برای اطلاعات بیشتر درباره فروپاشی رژیم پهلوی، مراجعه کنید به کتاب « فروپاشی»، نوشته هدی صابر (نشر پارسه).

۲- کلیه منابع نزد نویسنده محفوظ می باشد

This comment was minimized by the moderator on the site

صدایی که شنیده نشد!
در سال ۱۳۵۳، ۴ سال پیش از انقلاب ۵۷ ، پروژه‌ای بی‌سابقه در ایران کلید خورد: «طرح آینده‌نگری» باهدف شناخت افکار عمومی نگرش ها و ارزشهای مردم ایران به اجرا درآمد.
مجریان طرح دو نفر از جامعه‌شناسان برجسته کشور:آقایان دکتر مجید تهرانیان دانش آموخته دانشگاه هاروارد و دکتر علی اسدی از سوربن پاریس بودند.
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه رادیو و تلویزیون ملی ایران بود.که دوسال بطول انجامید.
‌‏رضا قطبی، مدیر وقت رادیو و تلویزیون، پس از شنیدن ایده از دکتر تهرانیان، با این طرح ملی «آینده‌نگری» موافقت کرد.
طرح، شامل نظرسنجی ملی، مصاحبه‌های عمقی و تجزیه تحلیل داده‌ها با همکاری گروهی از محققان جامعه شناسی در مرکز ملی مطالعات علمی(CNRS) فرانسه بود.
‏پروژه در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه آماری گسترده‌ای انجام شد: ۶۰۰۰ نفر از مخاطبان بالقوه رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی، ۳۰۰۰ کارمند رادیو تلویزیون، انجام شد.
تجزیه و تحلیل داده‌ها توسط مین کامپوترهای CNRS در فرانسه انجام و نتایج به ایران بازگشت.
‏نتایج، حیرت‌انگیز بود. تضادی آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت به چشم می خورد.
مردم، درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و گرایش روزافزون به مذهب بودند.
‏در همان سال‌ها، محمدرضا پهلوی از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و دروازه تمدن سخن می‌گفت. اما پروژه آینده‌نگری نشان داد توسعه اقتصادی به تنهایی کافی نیست. جامعه، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را نداشت.
‏فقط ۳۴٪ خانواده‌ها تلویزیون داشتند، تنها ۴۵٪ باسواد بودند و ۷۵٪ مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند. ۷۴٪ مرجع تصمیم‌گیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادر بزرگ می‌دانستند؛ نه مادر. جامعه‌ای عمیقاً مردسالار و سنتی.
‏در چنین فضایی، برنامه‌های هنری مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمی‌گرفت.
دکتر علی اسدی می نویسد:
حتی روشنفکران با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمی‌گرفتند.
درحالی‌که بیش از ۲۳٪ مردم سینما را حرام می‌دانستند.
‏آمار تکان‌دهنده بود: ۴۲٪ حتی هفته‌ای یک‌بار هم حمام نمی‌رفتند، تنها ۹٪ مردم مرتب کتاب می‌خواندند و ۳۲٪ می‌گفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. جامعه، از نظر سواد رسانه‌ای و فرهنگی، در نقطه بحرانی بود.
‏در چنین شرایطی در برابر موج برنامه های مدرن ، مذهب به پناهگاه تبدیل شد: ۹۴٪ مردمان این مطالعه می گفتند که نماز می‌خواندند، و ۷۹٪ روزه می‌گرفتند و به کردار مذهبی اهمیت می دادند.
تعداد مساجد در تهران طی سه سال از ۷۰۰ به ۱۱۴۰ رسید. فروش کتاب‌های مذهبی از ۱۰٪ به ۳۳٪ افزایش یافت.
‏پرویز نیکخواه، از مدیران رادیو تلویزیون، گفت: «در جوامع مدرن، با ستاب گرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم می‌شود. اما در ایران برعکس است.»
او و هرمز مهرداد نسبت به رشد گرایش‌های مذهبی و بی‌اعتمادی عمومی به نظام هشدار دادند.
‏در پروژه آینده‌نگری مشخص شد فقط ۳۰٪ مردم در انتخابات مجلس و ۲۳٪ در انتخابات محلی شرکت کرده بودند. ۷۷٪ پاسخ‌دهندگان اصلاً نمی‌دانستند مشکل مملکت چیست. مردم، به‌شدت از سیاست بیگانه شده بودند.
‏حدود ۹۰٪ دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح می‌دانستند. ۵۰٪ آن‌ها، بزرگ‌ترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بی‌عدالتی می‌دانستند. اما سیستم سیاسی گوش نمی‌داد. حتی هشدارهای درون حکومتی را هم نادیده گرفت.
‏کنستانتین مژلومیان؛اقتصاد دان و معاون ارمنی‌تبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسه‌ای با حضور شاه فریاد زد: «با این کارها انقلاب می‌شود. این پول‌ها پا در می‌آورند و به خیابان می‌آیند.»
شاه پاسخ داد: «در سازمان تو را گل می‌گیرم!» و این کار را کرد.
‏تهرانیان و اسدی هشدار دادند: «ما گرفتار توسعه‌ی نامتوازن‌ایم.»
توسعه اقتصادی شتابان، بدون زیرساخت فرهنگی،بی‌اعتمادی، نابرابری و سنت‌گرایی جامعه، زمینه انفجار بود.
اما در جسه ای که برای تشریح این طرح تحت عنوان: همایش شیراز در سال ۵۴ برگزار شد حکومت به جای گوش دادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غرب‌زده» خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بی محتوا تلقی کرد.
‏در سال‌های ۵۳-۵۴ جامعه‌ای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت می‌خواست، هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود، و هم فاقد نهادهای مدنی، احزاب برای مشارکت سیاسی بود. نتیجه آن در گرفتن انقلابی تمام عیار برای دگرگونی ساختارهای فرهنگی ؛ اقتصادی و سیاسی شد.
تمام.

This comment was minimized by the moderator on the site

بیم بزرگ این است که روزنه ای که به سوی آینده بهتر گشوده شده بود بسته شود و امید اندک از میان برود

سید محمد خاتمی از دیدار اعضای حزب مردمسالاری که حدود سه دهه با وجود همه تنگناها، محدودیت ها و فراز و نشیب ها در عرصه حضور فعال داشته اند اظهار خوشوقتی کرد و تصریح کرد: با آسیب دیدن بنیاد اقتصاد و کاهش روز افزون بهره‌وری، افزایش تورم توأم با رکود، آسیب دیدن تولید و زیرساخت های آن، کاهش سرمایه گذاری و افزایش بیکاری که تحریم ها بر دامنه این مشکلات افزوده است و ادامه سخت گیری های بی اساس و محدودیت فضای آزاد که از شعارهای اصلی انقلاب بود و عدم تأمین حقوق و آزادیهای اساسی همه بخش ها و بدتر از همه لطماتی که به سرمایه انسانی کشور وارد می آید علاوه بر تنگ شدن فضای زندگی بطور کلی و معیشت مردم، بخصوص طبقات متوسط به پایین، بر نارضایتی ها افزوده می شود در حالی که رضایت مردم پشتوانه اصلی اقتدار و امنیت ملی و حتی خود حکومت است.

وضع کنونی مردم و کشور خوب نیست

بیم بزرگ این است که روزنه ای که به سوی آینده بهتر گشوده شده بود بسته شود و امید اندک از میان برود.

در عین هوشیاری نسبت به تهدیدها باید از فرصت های فراهم آمده بهره برداری کرد.

در مورد موضوع هسته ای باید با آژانس بین المللی که در آن عضویت داریم و ضمناً .N.P.T را هم پذیرفته ایم مسأله را به طور جامع حل کنیم.

دولت گام های مثبتی برداشته است ولی باید تلاش گسترده‌تر با اصلاح رویکردها و تنظیم برنامه های مناسب با تأیید جدی همه ارکان نظام صورت گیرد.

وضع بدی که شاهد آن هستیم حاصل رویکردهای سالیان گذشته است.

وقتی تحریم ها نعمت دانسته می شد، وقتی توسعه همه جانبه و پایدار مورد غفلت و حتی توهین قرار می گرفت، وقتی خالص سازی سبب تهی شدن عرصه اندیشه و مدیریت می شد و ...، باید منتظر این روزها می بودیم.

جریان برانداز و جریان دیگری که نسبت به هر تغییر مثبت برمی آشوبد در تبلیغات علیه دولت و انداختن تقصیر نابسامانیها و وضع بد که (محصول کار خودشان است) بگردن دولتی که برای رفع آنها به میدان آمده است به هم رسیده اند.

نباید مطالبات مردم را از یاد ببریم و نباید از یادآوری کردن وعده ها و شعارهائی که داده شده است خودداری کنیم.

باید برای بهبود روابط خارجی و منطقه ای و تعامل مثبت در جهت مصالح ملی و توسعه همه جانبه کشور و نیز صلح و آرامش بین المللی و بخصوص منطقه ای به جای نشان دادن چهره ستیزگر تلاش کنیم.

اگر سامان حاکمیت هم عزم خود را بر تغییر با حمایت از دولت و زمینه سازی برای تحقق شعارها نشان دهد و اعمال کند می توان به بهبود امیدوار بود.

چه خوب بود که در آغاز کار دولت جدید به عنوان رمز و راز تغییر مثبت حصر برداشته می شد

دبیرکل حزب مردمسالاری و اعضاء دفتر سیاسی این حزب در آستانه گردهمایی سراسری حزب با سیدمحمد خاتمی دیدار کردند. این گردهمآئی با موضوع اجماع ملی و سازگاری بین‌المللی برگزار خواهد شد.

This comment was minimized by the moderator on the site

اگر تمام سلاح‌ها در اختیار باشد اما مردم حاضر نباشند، نمونه‌اش میشود شوروی!

رئیس دولت اصلاحات در دیدار جمعی از اعضای حزب مجمع ایثارگران گفت: وقتی جنگ آغاز شد، ما نه سامان دهی و سازمان دهی داشتیم، نه تجهیزات. اما همین ایثارها و مقاومت ها بود که حتی یک وجب از خاک این ملت از دست نرفت. در این موقعیت حساس نظر مثبت رهبر انقلاب به رئیس جمهور و اعتماد متقابل حاکمیت و دولت امر مغتنمی است. ولی برای رهائی از مشکلات باید دو شرط رعایت شود: یک، اصل حاکمیت این را بپذیرد که تغییر و اصلاح لازم است. و به لوازم آن تن داده شود. این اوضاع میوه رویکرد و جهت گیری است که از سالیان پیش اتخاذ شده و اکنون بروز و ظهور کرده است.

???? زمانی که حکومت از مردم جدا شود، آن حکومت دوام نخواهد داشت

???? در دویست سال گذشته هرجا ایران با دیگران روبرو شد یک تکه از خاک ایران از دست رفت. تنها در دفاع مقدس بود که سرزمینمان از دست نرفت. این است نقش عنصر ایثارگری و فداکاری برای یک هدف بزرگ.

???? ایثار آن است که برای آرامش دیگران، امنیت و تأمین زندگی و خیر آنها از داشته ها و حتی از جان خود بگذری. خیلی جفاست که ما بخواهیم از این عنصر مهم اخلاقی و انسانی در مسیر بعضی منافع خاص و توجیه رویکردها و رفتارهای ناروا سوء استفاده کنیم.

???? نظر مثبت رهبر انقلاب به رئیس جمهور و اعتماد متقابل حاکمیت و دولت امر مغتنمی است

???? مردم ما تحمل دارند و می دانند یک‌شبه نمی شود تورم پنجاه درصد به زیر ده درصد کاهش پیدا کند

???? دولت هم باید توان فکری و توان عملی برای برنامه ریزی این کارها را داشته باشد. باید در همه زمینه ها برنامه ریزی کند و جامعه باید احساس کند رویکرد متفاوت اتخاذ شده است.

???? مردم ما تحمل دارند و می دانند یک شبه نمی شود تورم پنجاه درصد به زیر ده درصد کاهش پیدا داد؛ روابط خارجی در این زمینه بسیار تاثیرگذار است.

???? وضعیت کشور خوب نیست، البته این وضع را آقای پزشکیان به وجود نیاوردند

???? ایثارگری یعنی جایی که جنگ است با همه وجود، مقاومت کند و جایی به اقتضای مصلحت نظام مذاکره و تعامل کند

???? گرچه با کمال تاسف، کسانی که قدرت را باختند، سعی می کنند این وضع بد را به حساب دولتی بگذارند که از جمله مورد حمایت شما نیز هست.

???? متأسفانه از همه چیز حتی مقدسات سوء استفاده می شود بخصوص اگر قدرت مهار نشده ای حاکم باشد.

???? همچنان که از دین، اخلاق، علم، و ... سوء استفاده شده است و می شود.


متن کامل سخنان سیدمحمد خاتمی را اینجا (https://telegra.ph/%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AD%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D8%AF-%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AD%D8%A7%D8%B6%D8%B1-%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%AF-%D9%86%D9%85%D9%88%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D8%B4-%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%88%DB%8C-02-25) بخوانید.

This comment was minimized by the moderator on the site

آقای قالیباف! خوشحالید رئیس چنین مجلسی هستید؟

محمد مهاجری

قبول دارم آنقدر قحط‌الرجال است که باید آقای قالیباف رئیس‌مجلس شود اما آیا او واقعا برای نشستن روی آن صندلی که گنده‌تر از صندلی ۲۸۹ نماینده دیگر است افتخار می‌کند؟ یا آقای قالیباف صرفا به لذت ریاست می‌بالد؟

کاش آقای قالیباف همین الان پیاده بیاید توی میدان‌بهارستان و خیابانهای اطراف و در حالی که با انگشت ساختمان مجلس را که به اهرام ثلاثه می‌ماند به رهگذران و مغازه‌داران نشان بدهد و از آنها بپرسد: می‌دانید آنجا چه خبر است و آدمهایی که آنجا نشسته‌اند چه می‌کنند؟ چقدر حقوق می‌گیرند؟ چه نفعی برای مملکت دارند؟

بعدش هم بپرسد بین نمره یک تا بیست چه نمره‌ای به این مجلس و نمایندگانش می‌دهید؟

و چه خوب که آقای قالیباف به صحن علنی برگردد و هرچه را شنیده از تریبون اعلام کند. حتی اگر شنید در این نظرخواهی با ده نمره ارفاق، باز هم نمره مردم به مجلس صفر است!

منکر حضور نمایندگان ارزشمند در مجلس نیستم اما قطعا با حرفهایی که آقای قالیباف از مردم در باره ترکیب و عملکرد مجلس خواهد شنید دچار افسردگی خواهد شد.

۷خرداد۱۴۰۴

This comment was minimized by the moderator on the site

پاسخی به پیام اخیر سیدمحمد خاتمی
می‌دانید، اما باز هم نمی‌گویید؟

اکبر اعلمی

آقای خاتمی،
شما با صداقت از «بحران‌های تو در تو»، «فروپاشی اعتماد عمومی»، «نفی جمهوریت» و «خطر گسست ملی» سخن می‌گویید. از «لزوم به رسمیت شناختن مردم»، «برگزاری انتخابات واقعی» و «احیای امید» می‌گویید.
سخنانی که اگر از زبان یک ناظر بیرونی شنیده می‌شد، شاید نشانه‌ای از درک درست شرایط بود؛ اما از زبان شما که هشت سال رئیس‌جمهور، چهره‌ای محوری در اردوگاه اصلاحات و آگاه به سازوکار قدرت در جمهوری اسلامی هستید، بیش از هر چیز به تکرار تاریخ با چشمان بسته می‌ماند.
شما خوب می‌دانید:
تا زمانی که ولایت مطلقه فقیه بر جمهوریت تفوق دارد، مردم صرفاً «حق رأی» دارند، نه «حق انتخاب».

تا زمانی که نهادهای انتصابی پاسخ‌گو نیستند و شورای نگهبان به مهندسی سیاسی ادامه می‌دهد، انتخابات واقعی چیزی جز یک نمایش بی‌مخاطب نخواهد بود.
و تا وقتی که حاکمیت امنیتی و ایدئولوژیک بر جان و مال و اندیشه‌ی مردم سایه افکنده، «مشارکت ملی» صرفاً یک آرزوی دور از دسترس است.

شما این را هم نیک می‌دانید که در دهه‌ی ۷۰ همه‌چیز را در اختیار داشتید: دولت، مجلس، شوراها، حمایت نخبگان، پشتیبانی ۲۲ میلیون رأی، و بی‌سابقه‌ترین موج امید پس از انقلاب.
اما حتی دو لایحه‌تان نیز به سرانجام نرسید؛ نه صرفاً به‌خاطر ناکارآمدی شخص شما و برخی از اعضای دولت، بلکه به‌سبب قفل بودن ساختار قدرت و حاکمیت دوگانه‌ای که عملاً نقش رئیس‌جمهور را به سطح یک «تدارکاتچی» تقلیل داد ــ تعبیری که اگرچه مستقیماً از شما نقل نشده، اما از سوی بسیاری پذیرفته شد و هرگز تکذیب نشد.
با این‌همه، امروز دوباره همان نسخه را تجویز می‌کنید: «اصلاحات درون‌ساختاری»، بدون بازنگری در قانون اساسی، بدون تعدیل در روابط قدرت، و بی‌آن‌که بگویید چگونه؟ با چه ابزار؟ و در کدام ظرفی؟

وقتی همان مسیر، پیش‌تر آزموده و شکست خورده، تکرار آن نه فقط بی‌ثمر، بلکه بازتولید بن‌بست و انفعال است؛ نسخه‌ای که نهایتاً می‌انجامد به معرفی چهره‌ای مانند پزشکیان به‌عنوان «رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب»؛ کسی که حتی اصولگرایان هم باید در برابر سرسپردگی و اطاعت‌پذیری‌اش لنگ بیندازند، و در این میان، عده‌ای اصلاح‌باز منفعت‌طلب نیز چند صباحی به نام اصلاحات، نانی می‌خورند و مقامی می‌برند.

آقای خاتمی!
اگر واقعاً دغدغه‌ی اصلاح دارید، باید از حلقه‌ی اصلاح‌طلبان منفعت‌طلب، مصلحت‌اندیش و ایزوله‌کننده عبور کنید، محافظه‌کاری را کنار بگذارید و با شجاعت از لزوم اصلاح قانون اساسی، تحدید اختیارات نهادهای انتصابی، پایان مهندسی انتخابات، لغو قوانین محدودکننده‌ی حقوق اساسی مردم و بازتعریف جایگاه جمهوریت در ساختار قدرت سخن بگویید.
وگرنه، تأکید مکرر بر «اصلاح در چارچوب» در این شرایط، نه راه‌حل، که توجیه استمرار وضع موجود است.

هشدار درباره‌ی «زوال مشروعیت نظام»، اگر صادقانه و جدی است، باید نه فقط خطاب به مردم، بلکه روبه‌روی حاکمیت، و نه از سر اندرز بلکه از موضع هشدار بیان شود.

This comment was minimized by the moderator on the site

سیدمحمد خاتمی: اصلاحات فراتر از یک حزب و یک جبهه است / مصالح ملی و خیر عمومی باید محور و مدار اندیشیدن و عمل کردن نظام حکمرانی باشد

اصلاحات کم هزینه‌ترین و پرفایده‌ترین سرمایه‌ایست که ما را به سر منزل مقصود نزدیک‌تر خواهد کرد

"سیدمحمد خاتمی"، در پیامی به همایش سراسری اعضای مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران و اعضای هیأت رئیسه جبهه اصلاحات استان‌های سراسر کشور تاکید کرد:

گرچه بهره‌گیری از دانش و تجربه نسل‌های پیشین و پیشکسوتان ضروری است ولی نباید در امر مهم تربیت نسل‌های بعدی و میدان دادن به آن‌ها کوتاهی و غفلت شود.

از جمله نکته‌هایی را که به نظرم می‌رسد در شرایط و موقعیت‌های حاکم بر جهان و منطقه و ایران اهتمام جبهه به آن لازم است به عرض می‌رسانم:

۱- اولویت برنامه‌ریزی و تلاش برای رفع و دفع گزندهایی که از بیرون و درون کشور را تهدید می‌کند.

۲- حفظ ایران و توسعه همه جانبه و پایدار کشور و امنیت آن.

۳- این همه جز با حضور و رضایت ملت و همه سلیقه‌ها و گرایش‌ها و نیرومند کردن پایه اقتصادی کشور و روابط سازنده با جهان و تأمین عدالت اقتصادی، منزلتی، جنسیتی و قومیتی و به ویژه جلب رضایت و امیدواری اکثریتی که به لحاظ معیشت در تنگنا به سر می‌برند میسّر نخواهد بود.

۴- آنچه باید محور و مدار اندیشیدن و عمل کردن نه تنها از سوی جبهه و نهادهای مدنی که به خصوص از سوی نظام حکمرانی باشد مصالح ملی و خیر عمومی است چه در ساحت داخلی و چه در روابط با دیگران.



عباس عبدی: اصلاح‌طلبان نمی‌توانند موثر باشند؛ اما اصلاح‌طلبی از بین نمی‌رود

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت:
باید به جریاناتی امید داشت که در این تیپ‌های جوان و در فضای مجازی هستند و روحیات مثبتی نسبت به دیگران دارند و تحمل پذیرند.
آن‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که درگیری و حذف، مسئله‌ای را حل نمی‌کند و بیشتر امیدم به آن‌ها است

This comment was minimized by the moderator on the site

محسن امین‌زاده معاون وزارت خارجه دولت اصلاحات: نظامی‌گری هیچ ربطی به دیپلماسی ندارد

محسن امین‌زاده، كارشناس حوزه سياست خارجى و عضو جبهه اصلاحات ايران در همایش سراسری اعضای مجمع عمومی اين جبهه و اعضای هیأت رئیسه جبهه‌ اصلاحات استان‌های سراسر کشور گفت:

سال ۸۴ بخشی از دیپلماسی ایران به سمت نظامی‌گری کشیده شد. داشتن قدرت‌ نظامی ارزشمند و عنصر تعیین کننده‌ای در قدرت ملی کشورها است، اما نظامی‌گری هیچ ربطی به دیپلماسی ندارد.

یک مقام نظامی نه صلاحیت دیپلماسی دارد و نه می‌تواند در چارچوب عقلانی به دیپلماسی بیندیشد. آنچه در دو دهه گذشته دنبال شده‌ و مشکلاتی ایجاد کرده، خلط شدن‌ این دو پدیده است.

نظامی‌گری در سال‌های گذشته نه تنها مخل سیاست خارجی بوده بلکه بخشی از سیاست خارجی ما را اشغال کرده و پیامدهای بسیار سنگین و دشواری داشته است.

شرایطی که امروز با آن مواجه هستیم این است که نظامیان ما از منطقه خارج شده‌اند و شرایط جدیدی که در خاورمیانه ایجاد شده، وضعیت آسان‌تری برای جمهوری اسلامی در سطح منطقه و بین‌المللی ایجاد کرده است.

شرایط سوریه و لبنان با همه دشواری‌هایی که برای مردم این سرزمین‌ها و گروه‌های ارزشمند انقلابی این کشورها و همچنین مناسبات جمهوری اسلامی ایجاد کرد، وضعیت را به سمتی برده‌ که مناسبات کشورهای جهان اسلام و منطقه با ایران آسان‌تر از گذشته است و ایران آسان‌تر از گذشته می‌تواند مناسبات بین‌المللی خودش‌ را بازسازی کند.

متن کامل
https://B2n.ir/nt6626

This comment was minimized by the moderator on the site

اشراف و انحراف؛ بدون توسعه نه سفره‌ای ماند و نه نفتی
محمدجواد روح

۲۰سال پیش همین روزها بود که شهردار جوان تهران به رئیس‌جمهور وقت طعنه می‌زد و می‌گفت اگر شما در کاخ‌ سعدآباد و شمال شهر نمی‌نشستید، برای حضور در دانشگاه‌های مرکز شهر دچار تاخیر نمی‌شدید.
طعنه محمود احمدی‌نژاد به سخن سیدمحمد خاتمی بود که در روزی بارانی در میانه بهار، برای رسیدن به دانشگاه تهران دچار تاخیر شده بود و در مقام رئیس دولت، به‌جای مدیریت شهری از حاضران عذر خواسته بود.

چنین بود که مناظره‌ای غیرمستقیم میان رئیس‌جمهور مستقر و رئیس‌جمهور بعدی شکل گرفت.
آن مناظره غیرمستقیم، اما فراتر از طعنه و کنایه دو سیاستمدار بود. چون نیک بنگریم، جدی‌ترین و تاثیرگذارترین مواجهه دو جریان و دو نیرو بود.

نیروی نخست، آخرین روزهای حضور موثر و جدی در قدرت را می‌گذراند و می‌خواست میوه ۱۶سال حرکت پرفرازونشیب اما پیوسته در مسیر توسعه را بچیند. نهالی که پس از جنگ کاشته شد، در ۱۶سالگی در آستانه تناوری و باردهی قرار داشت. بااین‌حال، هنوز چنان ریشه ندوانده بود که از تندباد و توفانی که در راه بود، در امان بماند.

توفان همان نیروی دوم بود. نیرویی توسعه‌ستیز، بی‌برنامه اما مدعی و طلبکار.
نیرویی که در همان ماجرای باران، به جای آنکه مسئولیت بی‌برنامگی و ناکارآمدی خود در مدیریت شهری را بپذیرد و دست‌کم عذرخواهی کند؛ ژست عدالت‌خواهی می‌گرفت و لباس ضدیت با اشرافیت حاکم بر تن می‌کرد و با ارائه تصویری انقلابی از خود علیه وضع موجود، خواستار تغییر مناسبات - آن‌هم در ظاهربینانه‌ترین شکل آن؛ یعنی، تغییر محل استقرار مدیران و دولتمردان- می‌شد.

نیروی دوم اما در سطحی کلان‌تر مدعی بود دولتمردان و برخورداران توسعه پس از جنگ، سفره‌ای برای خود چیده‌اند و بقیه نیروهای اجتماعی را به حاشیه رانده‌اند.

چنین بود که احمدی‌نژاد در مقام نماد و نماینده این جریان، خود را «مردی از جنس مردم» و «خارج از حلقه بسته قدرت» می‌خواند و با این شعارها، از درونی‌ترین و سخت‌ترین بخش هسته‌ پوزیسیون، ژست و شعار رادیکال‌ترین نیروهای اپوزیسیون را مطرح می‌کرد.

چنین بود که آن مناظره غیرمستقیم در آن روزهای بهار ۲۰سال پیش، در واقعیت امر، مهمترین صف‌آرایی سیاسی-اجتماعی کشور را نشان می‌داد و می‌توان مدعی شد همه تحولات داخلی و خارجی دو دهه گذشته، ذیل همان صف‌آرایی قابل‌تعریف است.

همه صف‌بندی‌هایی که در سال‌های بعد حول دوقطبی انتخابات۸۸، تحریم و برجام، خالص‌سازی و عادی‌سازی، میدان و دیپلماسی، آزادی و اجبار پوشش، اینترنت آزاد و فیلترینگ و... شکل گرفت؛ در سایه تحولات بهار۱۳۸۴ بود که نطفه بست و همچون بوته‌های کوچک خار در راه ایران و مردمان کاشته شد تا به جنگل بی‌سروته و پرتیغ و چاه امروز تبدیل شد.

آنچه امروز از آن به‌عنوان ناترازی یاد می‌شود، ریشه در تقابل همان دو نیروی توسعه‌خواه و توسعه‌ستیز در بهار ۱۳۸۴ دارد.
راهی که کشور پس از جنگ در پیش گرفته بود و با سازندگی آغاز و با اصلاحات ادامه یافته بود؛ ۲۰سال پیش در همین روزها به بیراهه افتاد. حرکت انحرافی واقعی این بود، نه آنکه چند سال بعد اقتدارگرایان حاکم از آن گفتند و احمدی‌نژاد و یارانش را به حاشیه بردند.

متن کامل (https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-18/38915-%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D8%A7%D9%86%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B9%D9%87-%D9%86%D9%87-%D8%B3%D9%81%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D9%86%D9%87-%D9%86%D9%81%D8%AA%DB%8C?pr=1)

This comment was minimized by the moderator on the site

دوم خرداد عرصه هنرمندی و حماسه آفرینی ایرانی بود
کدام حاضر در دوم خرداد ۷۶ است که آن روزهای شور و شعور را از یاد ببرد؟
روزهایی که بسیاری از به بار نشستن یک انتخاب، در پوست خود نمیگنجیدند و گل و شیرینی پخش میکردند

ما همواره ملت حماسه ساز و هنرمندی بودیم و دوم خرداد عرصه دیگری از هنرمندیمان و انتخاب پاکترین و بهترین دولت بعد از انقلاب که هنوز مایه مباهات ماست این انتخاب باشکوه

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

دوم‌خرداد به تمام دوستداران صلح و آزادی، بالاخص حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدمحمدخاتمی مبارک‌باد

This comment was minimized by the moderator on the site

خاتمی را دوباره می‌خواهیم

ایهاالناس! چاره می‌خواهیم
از غم دل کناره می‌خواهیم
تا به‌کی در بیان خواهش خویش
مدد از استعاره می‌خواهیم؟
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

غصه‌ها تا تباهمان نکند
رخنه تا استخوانمان نکند
تا زمستان سیاهمان نکند
یک دلِ پُرشراره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

هرچه غیر از امید و ایمان را
برگ برگِ کتاب دیوان را
دفتر غصه‌های دوران را
از طرب پاره‌پاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

جانِ اهلِ زمانه را پُرشور
کارگاهِ مهندسان معمور
روزها را پر از تلألؤِ نور
و شبی پُرستاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

از تبِ تاج و تخت دلگیریم
از سیاهیِ بخت دلگیریم
از زمستانِ سخت دلگیریم
زندگی را بهاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

گشته‌ گُم، گوهر و صدف یک‌جا
دور شد مقصد و هدف یک‌جا
رفت سرمایه‌ها ز کف یک‌جا
سودِ مال‌التجاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

تنش آتش فکنده بر پر وبال
خسته‌ایم از شعار و جنگ‌ و جدال
مشمئز از رئیسِ وِزر و وبال
ما رئیس‌الوزاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

سیلِ غصه، سپاهِ غم تعطیل
شادی قطره‌قطره هم تعطیل
سبک «من هرچه گفته‌ام» تعطیل
شیوه‌ی استشاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

ای همه شور و شَر، شَرار و غبار!
ای به رسم حرامیان درکار!
تا به کی ما پیاده و تو سوار؟
همه را چون سواره می‌خواهیم؛
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

رنجه‌ایم از تزاحُمِ احوال
بسته‌ی قیل‌ و خسته‌ی هر قال
ما گذشتیم از گذشته و حال
بهرِ فردا گزاره می‌خوهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

گل چرا پایمالِ خشمِ خَسان؟
از چه رو جان اسیر بوالهوسان؟
تا به کی آرزوی مرگِ کسان؟
زندگی را هماره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

با چنان نعره‌های سخت و شدید
آن بهشتی که داده‌اید نوید
ما بدان بیشه‌زارِ سبز و سعید
یک دو روزی نظاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

دیگِ جان تا ز نو به جوش آید
خیلِ اندیشه در خروش آید
تا صدای حقی به گوش آید
بهرِ مسجد مناره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

این و آن را جزا نمی‌جوییم
غیرِ آب و غذا نمی‌جوییم
طبل و سنجِ عزا نمی‌جوییم
سازِ شادی، نقاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

از گُل آفتاب و لَمحه‌ی نور
از دل قله‌های مستِ غرور
از تمدن، از این گذشته‌ی دور
دیگر اکنون عُصاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

در فنِ مِهر اوستادی را
مردی و مردمی و رادی را
دل سپردن به عشق و شادی را
همه بی‌استخاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

رندِ یک‌لاقبا، قدح‌نوشی
از خُمِ عاشقی صفاجوشی
رُستمی، آرشی، سیاووشی
از پسِ یک هزاره می‌خواهیم
خاتمی را دوباره می‌خواهیم

This comment was minimized by the moderator on the site

دوم خرداد همیشه زنده است

در تاریخ معاصر بویژه چند دهه پر تلاطم و پر زحمت و سراپا حادثه اخیر، دوم خرداد ۷۶ یک رویداد مهم، تاریخ ساز و متفاوت است.

تاکنون درباره آن رویداد فراوان سخن گفته شده و در وصف حماسی بودن آن از دیدگاههای مختلف داد سخن داده اند.

دوم خرداد آغاز دوره‌ای از بیداری جدید بود؛ دوره‌ای که مردم و منتخب مردم بیش از هرچیز بر آگاهی، قانون و کرامت انسان تاکید می‌کردند.
آگاهی مردم لازمه انتخاب و حرکت درست است و برهمین مبنا اکثریت ملت دربرابر القای جناح حاکم و تمام تلاش پنهان و آشکارشان تحمیل را نپذیرفتند و با رایی بی‌نظیر فردی را برگزیدند که به آنها و خواست و آرزوهای آنان نزدیک بود.

قانون و عمل به آن، شعار نامزد پیروز و خواست ملت بود. قانون حتی به شکل ناقص و با ایرادش جای اراده های شخصی، امیال حکومتی و سلیقه های فردی می‌نشست. این که در عمل چقدر این خواست از آن زمان تاکنون برآورده شده طبعا محل تحقیق است اما شناخت  و آگاهی مردم از حقوق خود چراغی بود که در آن انتخابات فروغی چشمگیر گرفت.

کرامت انسان که شعار و تاکید سید محمد خاتمی بود بیش از هرچیز اهمیت داشت.  این که در نظام‌های امروزی، حکومت نماینده مردم است و کرامت انسان در راس هر تصمیم و سیاست و قانون باید باشد، ارزشی فوق همه کارکردهاست. اصولا اگر حکومتی انسان و شان و حرمت و کرامت او را سرمشق قانونگذاری و سیاست‌ها و عملکرد خود قرار دهد حتما مسیر آزادی و عدالت و پیشرفت را درپیش می‌گیرد و اگر خلاف این‌اتفاق بیفتد به علت نادیده گرفتن خواست و اراده و کرامت انسان است.

دوم خرداد به ما نشان داد که محور رفتار حکومت انسان با کرامت است و هر نظامی در خدمت انسان.

امروز با هر نگاه و دیدگاهی که به وضعیت کشور بنگریم نمی‌توانیم‌ ارزش دوم خرداد را نادیده بگیریم. اگر راه دوم خرداد ادامه می‌یافت، اگر برخی اشتباهات احزاب و اهل سیاست در ادامه راه  نبود، اگر حسادت و کینه قدرتمندان، فضای عملکرد دوم خرداد را تنگ نمی‌کرد، اگر چنان‌که دنیا صدای منادی گفت وگوی تمدن‌ها را شنید و تایید و تحسین کرد، در درون نیز اصحاب قدرت برای تحقق آن می‌کوشیدند، امروز ایران یکی از پیشرفته‌ترین، مرفه‌ترین، آرامترین و شاداب‌ترین کشورها دست کم در آسیا و خاورمیانه بود.

با همه خون جگر و حسرت و خشم، که از آن زمان تاکنون با خود داشته‌ایم همچنان به دوم خرداد و انتخاب پرافتخار خود می‌بالیم و به آینده امید داریم.

امید پورمصطفی

This comment was minimized by the moderator on the site

گفتمان ۲ خرداد و مذاکرات ۲خرداد

رضا رضائی

آیا بین ارجحیت گفتمان صلح‌طلبی با ادامه‌ی مذاکرات در ۲ خرداد ۱۴۰۴ رابطه‌ی معناداری وجود دارد؟

مقدمه: بی‌شک دوم خرداد، سالروز یک حماسه‌ی ملی است و علی‌رغم تلاش حاکمیت برای کم‌ اهمیت کردن و به فراموشی سپردن الگوی گفتمانی و صلح‌طلبانه‌ی آن، باز هم شاهد دور پنجم مذاکرات ایران و آمریکا در ۲ خرداد هستیم تا شاید حاکمیت بتواند با گفتگو و تبدیل آن به گفتمان غالب صلح‌طلبی، موفق به عبور از تحریم و خطر جنگ شود.

یکم: اگر نتایج ۲ خرداد و حضور امیدآفرین جمهور از سال ۸۴ به بعد محو و نابود نمی‌شد، قطعاً حالا مجبور به فریاد صلح‌طلبی نمی‌شدیم، چرا که غالب شدن گفتگوی تمدن‌ها باعث عدم ورود کشور به فاز دخالت در امور دیگر کشورها می‌شد؛

دوم: گرچه بعد از حماسه‌ی دوم خرداد و از بین رفتن نتایج آن، جنبش سبز و جنبش مهسا توانستند نور امید آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی خشونت‌ پرهیز را زنده نگه دارند؛ اما منافع حاصل از تحریم برای جنگ‌طلبان، آن‌قدر زیاد بود که هر سه حماسه‌ی فوق را به محاق برد؛

سوم: ابر بحران‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و زیست‌محیطی به همراه فروریختن دیواراعتماد بین دولت – ملت، باعث شده که حاکمیت در مذاکره با آمریکا و اروپا به رویکرد صلح‌طلبی قلدرمآبانه روی بیاورد که این تضاد باعث پیچیده شدن مذاکرات و احتمال شکست آن شده است.

به اعتقاد این کنشگر مدنی:

1 به نظر می‌رسد که با گرفتار شدن مردم در فقر و فلاکت، عبور از حاکمیت و دوم خرداد و جنبش سبز و جنبش مهسا، امری طبیعی است و باید منتظر اشکال دیگری از اعتراضات و کنشگری‌های مدنی یا فراتر از آن بود؛

2 به نظر می‌رسد که پنجمین دور مذاکرات در روز جمعه ۲ خرداد، می‌تواند نقطه‌ی عطفی در تاریخ کشور بشود به شرط آنکه حاکمیت به گفتمان با ملت و دنیا از سر صدق و راستی درآید؛

3 به نظر می‌رسد که ترور دو دیپلمات رژیم کودک‌کش و جنایتکار صهیونیستی در آمریکا و مظلوم‌نمایی آن‌ها، همزمان با تهدید نظامی علیه کشور، همگی در سناریوی آمریکایی– اسرائیلی امتیاز گیری در مذاکرات ۲ خرداد رم، قابل مشاهده است.

فراموش نمی‌کنیم که اگر ملت در موضوع دفاع از تمامیت ارضی و امنیت کشور، پشت سر حاکمیت می‌ایستد، به معنی تأیید آن و فراموش کردن وضعیت اسفبار خود نیست.

به خاطر داشته باشیم که اتحاد و همبستگی ملی در اعتراضات اثربخش، نقش اساسی را ایفامی‌کند و هم‌زمانی مذاکره و تهدید، مانعی برای مطالبه‌گری مردمی در هر دو جبهه داخلی و خارجی نیست.

توجه،توجه : خطر خارجی و داخلی از رگ گردن نزدیک‌تر است و حتی اگر چشم‌انداز آینده‌ای روشن برای پسا ج.ا. قابل اجماع نباشد؛ اما انفعال نیز قابل توجیه نیست.

This comment was minimized by the moderator on the site

مرثیه‌ای برای اصلاحات

صادق زنگنه

«خاتمی ۲۰.۰۰۰.۰۰۰». تیتر روزنامه همشهری؛ ۴ خرداد ۱۳۷۶.
بسیاری از هم‌نسلان من این تیتر را بخاطر دارند، هرچند که من و بسیاری از آنها در انتخابات دوم خرداد، در سن رای دادن نبودیم. سرنوشت ما به همین تیتر گره خورد و ما را در مسیری گذاشت که اکنون زندگی معلقی داریم؛ چه آنان که مانده‌ایم و چه آنان که دل به غربت سپرده‌ایم.

اما آن روز پوستری از محمد خاتمی با حاشیه‌‌ای تذهیب‌شده و لوگوی همشهری در ضلع پایین آن، در قطع رقعی روی کاغذ گلاسه ضمیمه‌‌ی روزنامه شد، که شاید کمتر کسی آن را بخاطر داشته باشد. داستان من و سیاست با ضمیمه این روزنامه شروع شد.

پدرم، که آن روزها ۴۰ساله بود، پوستر خاتمی را به همراه مبلغی به من داد تا آن را قاب بگیرم. من پوستر را جایی دور از چشم پدرم گذاشتم تا مشمول فراموشی شود. اما پدرم مُصِر بود و چندباری سراغ آن را گرفت. سرانجام طاقتش تاب شد و دلیل سرپیچی مرا جویا شد.

با لحنی قاطع به او گفتم که «من عکس آخوند را بر دیوار خانه‌مان نمی‌گذارم!» پدرم سعی کرد که با لحنی مطایبه‌آمیز، من ۱۳ساله را قانع کند که خاتمی برای تغییر آمده است و جریان تغییر تدریجی است و چه بهتر که برای سنگ‌اندازی‌ها کمتر، آغازگر آن یک معمم باشد.

دلایلش برای من نوجوان قانع کننده نبود و درخواستش انجام نشد. تا اینکه پدرم دست به حرکتی عجیب زد. عکس خاتمی را روی قاب عکس من، که هم‌اندازه‌ی پوستر خاتمی بود، قرار داد؛ شاید با این خیال که مرا وادار به قاب‌گرفتن عکس خاتمی می‌کند.

این کارش استعاره‌ی محوی بود از قربانی کردن فرزند در پای ایدئولوژی. اما من به این رفتار پدرم اعتراضی نکردم و آن پوستر مدت‌های مدیدی روی قاب من باقی ماند. [البته نمی‌خواهم پدرم را یک فعال سیاسی یا یک چریک مبارز جلوه دهم؛ آن روزها او یک معلم بود و اکنون بازنشسته‌ای پا به سن گذاشته که احتمالا اخبار مذاکرات و کوپن و یارانه را دنبال می‌کند؛ با حفظ غرور، دور از چشمان فرزندانش که کشور را ترک کرده‌اند.] 

دوره‌ی خاتمی تا ۲۱سالگی من ادامه داشت و من اکنون جوانی بودم که می‌توانستم تغییرات ملموس در نشر کتاب و تولیدات سینمایی و موسقیایی با موضوعاتی که پیش‌تر ممنوعه بودند، را به وضوح ببینم. این تغییر زمانی بیشتر به چشم آمد که زعمای حکومت تصمیم گرفتند با یک عقب‌گرد قاطع، تمام آثار و بقایای اصلاحات را پاک کنند. گویا حضور خاتمی، خواب عده‌ای در حکومت را آشفته کرده بود.

افسار حکومت در دست فردی متوهم قرار گرفت تا هر روزنه‌ای از امید و رشد و تغییر را به خیش بلاهت خویش شخم زند. آری دهه‌ی سوم زندگی ما چنین تباه شد؛ به رمل و جادوی احمدی‌نژاد.

نظام به اشتباه خود در حمایت از احمدی‌نژاد پی‌برد و دریافت طراحان و خیال‌پردازانی که می‌خواستند ۲۲خرداد را فتح‌الفتوح بنامند و آن جایگزین ۲خرداد کنند، باد در هاون می‌کوبیده‌اند؛ و ما پوست کلفت‌تر از آن بودیم که بخواهیم تسلیم شویم.

با زخم‌هایی از خرداد۸۸، با تنی کبود و بنفش دوباره تلاش کردیم که عَلَم تغییر و اصلاح را در دست گیریم. اما این بار کلان‌ترهای قوم جرات نداشتند که دوباره نام اصلاحات را بر زبان بیاورند. اکنون خاتمی تابویی بود محبوس در پستوی خانه‌ی خویش. از این رو نام «اعتدال» را بر این مسیر گذاشتند. یعنی: «ما نه خاتمی هستیم و نه احمدی‌نژاد؛ اجازه دهید کارمان را بکنیم.»

اجازه صادر شد؛ اما تنها در دوره‌ی اول روحانی. با سر زبان افتاد نام جواد ظریف و ترس از حضور او در انتخابات ۱۴۰۰، به تدریج، برجام، روحانی و ظریف به محاق رفتند و این بار با حضور رئیسی، دوباره همه چیز به نقطه‌ی صفر مطلق بازگشت. با مهملات و محالات گذشت و با سرنوشتی متفاوت به پایان رسید.

ولی فضا برای جلیلی با ذهنی بسته‌تر از احمدی‌نژاد و رئیسی باز شد. جلیلی در مقابل پزشکیان؛ به همان میزان که پزشکیان منفعل و دست و پا بسته به نظر می‌رسید،
جلیلی فعال و سیاس و عملگرا بود.
تصمیمی سخت می‌بایست گرفت. رها کردن کشور در چاه زوال جلیلی یا معلق ماندن با پزشکیان؟

ما دومی را برگزیدیم. اما این بار نیز زعمای پیر اصلاحات در تله‌ی آز به دام افتادند و در شرایطی که حکومت برای مشروعیت بخشیدن به خود، نیاز به حضور جناح مقابل داشت، فردی مثل پزشکیان

... اکنون من ۴۰ساله هستم و پدرم پا به سن گذاشته‌ای ۷۰ساله. من نگران ایران، بی هیچ چشم‌انداز روشنی، در یک زندگی معلق، روز را شب می‌کنم و پدرم این بار منتظر شنیدن خبری خوش از تلویزیون اینترنشنال است و اعتراض من در دنبال کردن این شبه‌رسانه را پشت گوش می‌اندازد تا مشمول فراموشی شود.

ما، زمین‌خوردگان نسل قبل و تحقیر شدگان نسل بعد از خود، دستان‌مان بالاست و سرمان پایین. کاش زعمای اصلاحات را نیز اندکی شرم و شجاعت اعتراف بود.

نویسنده و تحلیلگر سیاسی

متن کامل

https://telegra.ph/Mourning-the-reforms-05-22

This comment was minimized by the moderator on the site

ای آنکه گفتمان ادب از تو جان گرفت
نسل من از صداقت سبزت نشان گرفت
شب در توهم است که حذفت کند ، ولی
خورشید را نمیتوان از آسمان گرفت

حماسه_بزرگ_دوم_خرداد_بر_سبزاندیشان مبارک باد

حامیان‌ مصطفی تاجزاده (https://t.me/+5ycCI2gmGtw0NDg0)

حامیان سبز میرحسین (https://t.me/+UqrfwnVQaww1N2Zk)

This comment was minimized by the moderator on the site

"دوم خرداد است و یادی از سید محمد خاتمی"

برای من سید محمد خاتمی نه مردی با عبای شکلاتی است، نه رهبر اصلاحات.

برای من آقای خاتمی مرد عدد و رقم است. مرد آمارها و پرونده‌ی اجرایی. کسی که تورم ۴۹ درصدی را تحویل گرفت و در پایان دورانش با عدد ۱۱ تحویل داد و نشان داد با برنامه‌ریزی می‌شود به تورم و بیکاری تک رقمی رسید. می شود با نفت ۵ دلاری بودجه بست و در آخر با ۵۰ میلیارد دلار صندوق ذخیره‌ی ارزی را تحویل داد. می‌شود با تدبیر ایران را از یکی از بزرگترین واردکننده‌های گندم در جهان به خودکفایی گندم رساند. می‌شود عسلویه و پارس‌جنوبی را به بهره‌برداری رساند. این‌ها را آن زمان که نه، امروز می‌فهمم .

بخشی از جرم های نابخشودنی سید محمد خاتمی در ۸ سال ریاست جمهوری:
۱- نداشتن اختلاس
۲ - حفظ ارزش پول ملی
۳ - اداره کشور با نفت ده دلاری و ذخیره ارزی ۱۰۰ میلیارد دلاری
۴ - رعایت ادب در حرف زدن و حفظ کرامت انسان
۵- عزت و اعتبار در سیاست خارجی با سخت ترین موانع داخلی
۶- بهترین شرایط اقتصادی بعد از انقلاب
۷- دفاع از حقوق مدنی در بدترین شرایط فشارهای داخلی انحصار طلبان.
۸- افشای قتل‌های زنجیره‌ای....
وقتی سيّد محمد خاتمی برای آخرين بار در غربت خود به مجلس رفت تا از مردم خداحافظی كند، در پايان اين دو بيت را خواند:

هر که ما را یاد کرد ایزد مر او را یار باد
هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد
هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی
هر گلی کز باغ وصلش بشکفد بی خار باد

می‌توان به خاتمی انتقاد كرد، ولی نمی‌توان او را دوست نداشت.

روز دوم خرداد ۱۳۷۶ مردی بر مسند ریاست جمهوری ایران نشست که هیچ گاه قدرت را برای خود نخواست، هیچ گاه سیاستش از ادب و معرفتش پیشی نگرفت.
هیچ گاه عزت و احترام را خریداری نکرد. هیچ گاه شعار آزادی را زیر پا نگذاشت.
هیچ گاه شعر مرده باد علیه مخالفان و منتقدانش سر نداد.

و همواره می‌گفت:
"زنده باد مخالف من".

او همه چیز را برای مردم می‌خواست.
او مبتکر گفتگوی تمدن‌ها بود
او سید محمد خاتمی بود،

فردی که با شعار آزادی پا به عرصه انتخابات گذاشت و حالا بعد از گذشت ۲۰ سال ازآن روز دوست و دشمن برای ستایش از وی لب می‌گشاید.

مردی که اسطوره اخلاق و ادب در سیاست است.

در ستایش این مرد همین بس که *نلسون ماندلا* یکی از بزرگترین آزادی‌خواهان دنیا در موردش چنین می‌گوید:
*خاتمی رئیس‌جمهور من است*

*شاید سال‌ها بگذرد تا شخصی چون او بر کرسی ریاست این کشور نشیند.*

This comment was minimized by the moderator on the site

ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم
ما به آن سید و آن میر ارادت داریم
محبوب قلب مردم افتخار ایران زمین عالیجناب عشق
مدافعان حق و حقوق مردم ایستاده در کنار مردم

سید_محمد_خاتمی
میرحسین_موسوی
سیدمصطفی_تاجزاده
شیخ_مهدی_کروبی
زهرا رهنورد

This comment was minimized by the moderator on the site

بنام خداوند جان و خرد


دوم خرداد


روزی که بمانندش دوم نشد و اول ماند

روزی که یادگرفتیم توسعه اقتصادی از توسعه سیاسی می اید

روزی که یاد گرفتیم بگویبم زنده باد مخالف من

روزی که یاد گرفتیم بسوی جامعه مدنی برویم و نسبت به حقوق همه افراد جامعه احترام قائل باشیم

روزی که قرار شد حقوق اقلیت مورد توجه قرار بگیرد

روزی که مطالبه گری و پاسخگویی سرلوحه قرار گرفت

روزی که اختلاف نظر مردم و حاکمان مشخص شد

دوم خرداد برای خودش یک تاریخ شد


و دوم خرداد یک اندیشه ،

که با دوستان مروت با دشمنان مدارا

خردمندی در تصمیم گیری

و دانستن حق مردم شدن

و پرهیز از تعصب و جزم اندیشی

وصلح طلبی و گفتگو و تعامل سازنده با جهان

و تفسیر رحمانی از دین نشان دادن



و سید محمد خاتمی سمبل این ویژگی ها


حسین پیروان دوم خرداد

This comment was minimized by the moderator on the site

دلبر فتنه گر دوم خردادی من
سالروز حماسه دوم خرداد ۱۳۷۶ و بر همه مبارک باد
روزی که آزادی در مقابل زور به پیروزی رسید
هنوزم_دوم_خردادی_ام⁩

This comment was minimized by the moderator on the site

ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم
ما به آن سید و آن میر ارادت داریم
#هنوزم_دوم_خردادی_ام

This comment was minimized by the moderator on the site

یادی از دوم خرداد
دوم خرداد در ۲۸ سال پیش نشان داد در بسیاری از مواقع سرنوشت ساز تاریخی انانکه بواسطه حضور در عرضه قدرت ،خود را نخبه و گروه مرجع و دارای صلاحیت صواب از ناصواب می دانند از خواسته و علایق و گرایش اکثریت مطلق جامعه فرسنگها فاصله دارند و در بزنگاه مردم به توصیه و تشخیص آنها بها نمی دهند. هنوز یادمان نرفته همه گفتند ناطق نوری اما ۲۰ میلیون ایرانی به خاتمی رای دادند و تاریخ نشان داد چقدر تشخیص مردم درست بود
و از همه جالب تر اینکه ناطق نوری هم به مرور زمان در زمین تشخیص مردم قدم زد.

https://t.me/andishkadeye_kherad

This comment was minimized by the moderator on the site

۲ خرداد ۱۳۰۰ میان احمدشاه قاجار و سید ضیاءالدین طباطبایی، رئیس‌الوزرا، مشاجره‌ای جدی درگرفت.

احمدشاه که از عملکرد و تندروی‌های سید ضیاء ناراضی بود، از او خواست تا داوطلبانه از مقام خود کناره‌گیری کند.
اما سید ضیاء با قاطعیت این درخواست را رد کرد و گفت:
«من با اراده‌ی شاه نیامده‌ام که با خواست او بروم؛ اگر نمی‌خواهید، مرا عزل کنید.»

این پاسخ جسورانه، نشانه‌ی اختلاف عمیق میان دربار قاجار و نخست‌وزیری بود که قدرت را با پشتیبانی نظامیان و حمایت ضمنی انگلستان به‌دست آورده بود.
تنها سه روز بعد، احمدشاه او را برکنار کرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

۲ خرداد ۱۳۷۶ اولین تلاش و تجربه مشترک دسته جمعی مدنی و بدون خشونت اکثریت ۲۰ میلیونی ایرانیان برای اصلاح و بهبود نظام حکمرانی درکشور ازطریق شرکت در انتخابات ، درتاریخ و یادوخاطره ایرانیان ، ماندگار خواهدبود .

This comment was minimized by the moderator on the site

۲۸ سال پیش
بیش از ربع قرن گذشت
دوم_خرداد_مردمی_هم_مبارک

این ویدئو کهنه نمیشه

حتما ببینید

جوک هایی که #مهدی_ژوله یک زمانی برای #خاتمی ساخت و جلوی خودش اجرا کرد و رنگ واقعیت گرفت!

آن زمان مثلا نگران آزادی مطبوعات و حقوق صنفی، جامعه مدنی و گفتگوی تمدنها بودیم و الان ۲۸ سال بعد نگران قیمت #قیمت تخم مرغ مرغ گوشت پراید و...

راستی تاج_زاده هم شیرجه زد بلاخره

This comment was minimized by the moderator on the site

سیدمحمد خاتمی: اصلاحات فراتر از یک حزب و یک جبهه است

نباید در امر مهم تربیت نسل‌های بعدی و میدان دادن به آنها کوتاهی و غفلت شود.
مصالح ملی و خیر عمومی باید محور و مدار اندیشیدن و عمل کردن نظام حکمرانی باشد، چه در ساحت داخلی و چه در روابط با دیگران
سید‌محمد خاتمی در پیامی به همایش سراسری اعضای مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران و اعضای هیأت رئیسه جبهه اصلاحات استان‌های سراسر کشور تاکید کرد:
گرچه بهره‌گیری از دانش و تجربه نسل‌های پیشین و پیشکسوتان ضروری است ولی نباید در امر مهم تربیت نسل‌های بعدی و میدان دادن به آنها کوتاهی و غفلت شود.
بر احزاب و بیش و پیش از آن نظام حکمرانی است که زمینه حضور، مشارکت، تصدی نیروهای تازه نفس را فراهم آورند و از انقطاع نسلی جلوگیری کنند.
باید برای مهارت بخشی و بازکردن میدان نظر و عمل نسل‌های بعدی تلاش و برنامه‌ریزی جدی صورت گیرد و جامعه که به هر حال تحول و تغییر می‌کند، شاهد نو شدن عرصه فعالیت و مدیریت باشد./ جماران

This comment was minimized by the moderator on the site

دوم خرداد و خیک پنیر!

امکانات مادی دولت‌ها مثل "خیک پنیر" خانواده‌های عشایری است! یکی به عنوان رئیس‌جمهور می‌کوشد تا انباشت و برداشت از خیک را متوازن سازد اما آن دیگری حریصانه به جان خیک می‌افتد و با بذل و بخشش و ریخت و پاش آن، یک خیک خالی را تحویل جانشین بیچارۀ خود می‌دهد.
افراد ناآشنا به ظرافت کار، از قضا همان که محتوای خیک را بذل و بخشش و ریخت و پاش می‌کند، و آن را ته می‌لیسد، بیشتر می‌پسندند، چون تصورشان این است که خیک به منبع لایزالی وصل است که خود به خود پر می‌شود و اگر رئیس‌جمهوری از ته کشیدن و کمبود آن حرف بزند، نه به دلیل خالی شدن واقعی آن، بلکه به علت خبث طینت و یا چشم‌تنگی و خست و ناتوانی و بی‌عرضگی اوست!
سید‌محمد خاتمی رئیس‌جمهوری بود که بنا به دلایل بسیار و شاید تا اندازه‌ای هم به علت یزدی بودنش کوشید تا خیک پنیر را کم و بیش متوازن نگه دارد و حتی‌المقدور چیز قابل توجهی برای جانشین خود به ارث بگذارد. محمود احمدی‌نژاد اما سرخوشانه به جان خیک افتاد و با ریخت و پاشی غیرعلمی آنچه از پیش ذخیره شده بود و آنچه در دورۀ خود به صورت تصادفی با اوج گرفتن بهای نفت به دست آورد، خیک را به کلی تهی کرد.
درست به همین دلیل است که عوام ناآشنا به ظرافت اقتصاد، همچنان در حسرت تکرار دورۀ احمدی‌نژاد هستند و از آسیب‌های خطرناک آن برای تمامیت جامعه بی‌اطلاعند، حال آنکه تحصیل‌کردگان و افراد آشنا به زیر و بم اقتصاد، خاتمی را تحسین می‌کنند و غبطۀ عدم تداوم آن را می‌خورند.
در این میان اما بیچاره رئیس‌جمهوری که وارث خیک تهی شود!
اقتصاد ایران مثل سیاست و هر چیز دیگرش دچار عمیق‌ترین نوع پوپولیسم به معنای عوام‌فریبی است! در چنین جامعه‌ای عوام‌فریب باش تا کامیاب شوی!
احمد_زیدآبادی

This comment was minimized by the moderator on the site

دوم خرداد 1376 یکی از مهم ترین روزهای تاریخ معاصر ایران به شمار می آید
در این روز سید محمد خاتمی با شعارهایی چون《 آزادی بیان ، دموکراسی وگفت وگو 》به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد
این انتخاب نه تنها نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران بود بلکه نشان دهنده تمایل ملت به تغیر واصلاحات در نظام سیاسی کشور بود
یکی از مهم ترین ایده های سید محمد خاتمی گفت وگوی تمدن ها بود که دنبال ایجاد ارتباط وتفاهم میان فرهنگ ها وتمدن های مختلف بود
سید محمد خاتمی با آرمان های خود نه تنها در دل مردم جای گرفت بلکه راه را برای نسل های بعدی از فعالان سیاسی و اجتماعی هموار کرد
سالروز حماسه دوم خرداد۱۳۷۶
گرامی باد

حامیان‌ مصطفی تاجزاده (https://t.me/+5ycCI2gmGtw0NDg0)

This comment was minimized by the moderator on the site

دوم خرداد ۱۳۷۶ تنها انتخاباتی است که در تاریخ ماندگار شد
در آن انتخابات آقای سید محمدخاتمی قرار نبود رأی بیاورد و آورد..
نسل جدید ، چه آنها که از اصلاحات عبور کرده اند، چه نیروهای تند رو که تحت تاثیر تبلیغات رسمی قرار دارند و یا اصلا اطلاعی از آن دوران ندارند، حتما نمی دانند شعارهای آقای خاتمی اقتصادی نبود.
بر توسعه اجتماعی و سیاسی ‌ فرهنگی و آزادی های شخصی تاکید می کرد.
اما به اعتقاد همه کارشناسان اقتصادی بهترین، آرامترین، وموفق ترین دوره اقتصادی آن دوران بود.
سرچ کنید.
برای همیشه مبارک باشد دوم خرداد

This comment was minimized by the moderator on the site

مات شدن در صحنه شطرنج سیاسی، منطقه‌ای و جهانی

محمدجواد مظفر

۱. از آغاز پیروزی انقلاب تصور شد که انقلابیون بچه‌های عزیز دردانه خداوندند و تمامی آرزوهایی که حتی توسط پیامبران و امامان و صالحان در طول تاریخ امکان تحقق نیافته،‌ خداوند به عهده سردمداران انقلاب ایران گذاشته و قرار است جهان را سرشار از "عدالت و معنویت" گردانند.
درحالی که این کودکان مدرسه تاریخ بشری کمترین درکی از چگونگی تحقق سازوکار "عدالت ومعنویت" در جهان مدرن نداشتند و در نتیجه نه جهان که خود ایران را نیز از مفهوم "عدالت و معنویت" تهی کردند.

۲. سردمداران امور، امروز وقتی "مات شده و مات زده" به حوادث منطقه و تغییر رویکردها در کشورهای همجوار می‌نگرند راهی جز اقرار به خطا در محاسبات خود ندارند.
یادمان نرود که چگونه برای اقدام ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس هورا می‌کشیدند و سینه چاک می‌کردند و براساس تجربه جنگ ۳۳ روزه حزب‌الله و اسرائیل در ۲۰۰۶ تصور می‌کردند اسرائیل تحمل و توان یک جنگ دراز مدت را ندارد.
هرگز پیش‌بینی نمی‌کردند که اسرائیل نزدیک به دو‌ سال جنگ را ادامه دهد و غزه را شخم بزند و حزب‌الله را تارومار کند و در نتیجه بشاراسد در سوریه سقوط کند و حوثی‌ها آتش‌بس با آمریکا را بپذیرند و پس از کشته شدن ده‌ها هزار فلسطینی و لبنانی و نابودی سران محورمقاومت، سران ایران را "مات شده و مات زده" بازنده اصلی اقدام ۷ اکتبر ۲۰۲۳ گردانند.

۳. سخنان غیرمعمول و نسبتا طولانی ترامپ در عربستان درباره ایران که متاسفانه حاوی بخش‌هایی از حقیقت بود؛ ناشی از خطای راهبردی چه کسانی در طول سال‌های گذشته است؟!

۴. بی تردید هر ایرانی وطن دوست و غیرتمند روا نمی‌دارد نماد سرمایه‌داری که خود و سیاست‌های حاکم بر کشورش نماد واقعی "قدرت بی اخلاق" و قوی‌ترین پشتیبان نسل‌کشی رژیم صهیونیستی است مستکبرانه و از موضع قدرت چنین از سران ایران سخن بگوید. اما بسیار متاسفیم که باید بگویم: "خودکرده را تدبیر نیست"

۵. تنها و تنها راه، تغییر رویکرد اداره کشور از طریق سپردن اداره امور به نمایندگان واقعی اکثریت مردم در تمامی عرصه‌های قدرت است و لاغیر.
آنگاه خواهیم دید که احترام به جایگاه ایران در عرصه جهانی به آنچه شایسته آن است خواهد رسید.

This comment was minimized by the moderator on the site

چند درس از دوم‌خرداد

فردا بیست‌وهشتمین سالروز دوم‌خرداد و انتخاب شدن آقای خاتمی به‌عنوانِ رئیس‌جمهور است؛ اتفاقی که برای همه ناظران و تحلیلگران و کنش‌ورزان سیاسی آن دوره غیرقابل‌پیش‌بینی بود.

نگاه همه با دیدن آن رویداد و رفتار مردم نسبت به جامعه تغییر کرد. برخی مقاومت کردند و آن را گذرا تلقی کردند و به دنبال دسیسه‌چینی علیه آن رفتند و گفتند شش ماهه کار دولت دوم‌خردادی تمام است و در نهایت خودشان دست به خودکشی زدند.

برخی دیگر بیش‌برآورد داشتند و آن آرا را دائمی دانستند و نسبت به اشتباهات احتمالی خود حساسیت زیادی پیدا نکردند. در نتیجه پس از یک دوره به نسبت خوب در تاریخ سیاسی ایران که اگر نگوییم بی‌نظیر قطعاً کم‌نظیر بود در سال۱۳۸۴ وارد دوره سیاهی شدیم که اتفاقاً این دوره نیز در تاریخ سیاسی اخیر ایران بی‌نظیر بود.

درباره تحلیل چرایی این نزول وحشتناک بحث شده است ولی اکنون می‌خواهیم به برخی از مهمترین درس‌های دوم‌خرداد بپردازیم. اولین و مهمترین درس پذیرش غیرقابل حذف بودن نیروهای اجتماعی و سیاسی است.

آنان که از حذف اصلاح‌طلبان خوشحال بودند اکنون باید متوجه شده باشند که پس از آنان با نیروهایی طرف هستند که به کمتر از مرگ و به دارکشیدن آنان رضایت نمی‌دهند. این مسئله برای اصلاح‌طلبان هم صادق است.

اصولگرایان سنتی نسبت به تندروها مثل "ژان‌ژاک روسو" در برابر "روبسپیر" هستند. در هر صورت اولین درس این است که حذف هیچ نیرویی ممکن نیست. راه‌حل، به رسمیت شناختن همگان است و باید زیر یک سقف زندگی کرد.

نیرویی که دنبال حذف دیگری باشد حتی اگر در کوتاه‌مدت موفق شود در میان‌مدت به قهقرا خواهد رفت. 28 سال زمان کمی نیست. اگر هر نسل را 15سال بدانیم، دو نسل امروز ما از آن رویداد فاقد خاطره جمعی هستند.

مهمتر اینکه یک انقطاع سیاسی و تجربی هم رخ داده است که هیچ حس همراهی و تعلق خاطری میان دو نسل بعدی با آن رویداد وجود ندارد. لذا نسل‌های جدید درصدد تجربه خودشان هستند و این موجب تکرار خطاهای گذشته در هر دو طرف حکومت و منتقدان و مردم می‌شود.
گویی، باید چرخ را از نو اختراع کنیم. این انقطاع نسلی با شکاف رسانه‌ای روبه‌رو شده در نتیجه، بسیار عمیق‌تر از شکاف‌های نسلی گذشته شده است.

یکی از مهمترین تجربیات دولت برآمده از دوم‌خرداد افزایش سرمایه اجتماعی دولت و کسب اعتماد مردم است. شاید خیلی‌ها ندانند که آن دولت برای اولین بار پس از انقلاب ارز را تک‌نرخی کرد. چندین سال بساط بازار ارز آزاد برچیده شد و همه کارها از طریق بانک‌ها انجام می‌شد و حتی ارز بازار آزاد در برخی مواقع اندکی هم ارزان‌تر از ارز رسمی بود.

رانت‌های حکومتی به حداقل رسید. این اصلاحات بدون عوارض اجتماعی انجام می‌شد. حتی در سال۱۳۷۷ قیمت بنزین را ۵۰درصد گران کردند و کوچکترین اعتراضی ثبت نشد. برنامه سوم توسعه را نوشتند و با مشارکت همگانی اجرا کردند که موفق‌ترین برنامه بود.

دنبال اجرای حذف نرخ‌های پایین حامل‌های انرژی بودند و آن را در قانون آوردند تا اجرا کنند؛ ولی با آمدن مجلس اصولگرا و در نهایت بی‌عقلی، آن را متوقف کردند و همه مشکلات انرژی از این تصمیم نابخردانه ناشی شد. بعد هم گفتند به مردم عیدی دادند.

امروز نتیجه فاجعه‌بار آن عیدی را همه می‌بینیم. شاخص حاکمیت قانون را از ۲۵درصد به ۴۹درصد رساندند. سالانه چندصدهزار شغل ایجاد کردند که فقط در سال پایانی آن‌ 640هزار شغل ایجاد شد که به گواهی آمار رسمی چندین برابر تمام مشاغل ایجاد شده در هشت‌سال دولت بعدی یعنی احمدی‌نژاد است.

ثبات اقتصادی را شکل دادند. صندوق ذخیره ارزی را درست کردند که شاید اولین مورد در منطقه بود و دولت بعدی آن را به هوا برد و ته صندوق را پاک کرد. شاخص فساد در پایین‌ترین نقطه بود و در دولت بعدی حدود دو برابر شد.

تورم کاملاً متعادل و رو به کاهش بود. شاید یک‌سومِ اکنون بود. مشارکت سیاسی خوب بود. کشورهای دیگر برای ایران احترام فراوان قائل بودند. عقلانیت در همه حوزه‌ها جاری و ساری بود.

همه اینها محصول اعتماد متقابل میان دولت با مردم بود. ولی درس مهم این بود که ایجاد همه اینها یک طرف، حفظ آن در طرف دیگر است که متاسفانه انجام نشد و کشور را در وضعیت تنش و تحریم و فساد و ناکارآمدی قرار داد./هم‌میهن

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظر اضافه کرد در باز هم حرمت مرزهای‌ ایران را ش...
اسرائیل، منفورتر از همیشه محسن کدیور تجاوز اسرائیل به خاک ایران، کشتن افراد غیرنظامی از جمله کودکان ...
- یک نظر اضافه کرد در باز هم حرمت مرزهای‌ ایران را ش...
جمهوری اسلامی، آماده برای آخرین اشتباه؟ کشور را به لبه پرتگاه برده‌اید؛ حالا بپرید، عقب بروید یا مذا...